كربلا را مى سرود اين بار روى نيزه هابا دو صد ايهام معنى دار، روى نيزه ها
نينوايى شعر او از ناى هفتاد و دو نىمثل يك ترجيع، شد تكرار روى نيزه ها
چوب خشك نى به هفتاد و دو گل، آذين شده استلاله ها را سر به سر بشمار روى نيزه ها
يا بر اين نيزار خون امشب متاب ـ اى ماهتاب ـيا قدم آهسته تر بردار روى نيزه ها
قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه پوشچشم مير كاروان بيدار روى نيزه ها
زنگيان آيينه مى بندند بر نى؟ يا خداپرده بر مى دارد از رخسار روى نيزه ها؟
صوت قرآن است اين؟ يا با خدا در گفتگوسترو به رو، بى پرده، در انظار ، روى نيزه ها؟
ياد دارى ـ آسمان ـ با اختران، خورشيد گفتوعده ديدارمان اين بار روى نيزه ها؟
با برادر گفت زينب: راه دين هموار شدگرچه راه توست ناهموار روى نيزه ها...
اى دليل كاروان! لختى بران از كوچه هابلكه افتد سايه ديوار روى نيزه ها
صحنه اوج و عروج است و طلوع روشنىسِير كن، سِير تجلّى زار روى نيزه ها
چشم ما آيينه آسا غرق حيرت شد چو ديدآن همه خورشيدِ اختربار روى نيزه ها. ۱