۴ / ۶
عطّار نيشابورى(م ۶۱۸ ق)
كيست حق را و پيمبر را، ولى؟آن حسن سيرت، حسين بن على
آفتاب آسمان معرفتآن محمد صورت و حيدر صفت...
آن چنان سَر، خود كه بُرَّد بى دريغ؟كآفتاب از درد آن، شد زير ميغ ۱
گيسوى او، تا به خون، آلوده شدخون گردون از شفق، پالوده شد
كى كنند اين كافران با اين همهكو محمد؟ كو على؟ كو فاطمه؟
صد هزاران جان پاك انبياصفت زده بينم به خاك كربلا
در تَموز ۲ كربلا، تشنه جگرسر بريدندش! چه باشد زين بَتَر؟
با جگر گوشه ى پيمبر، اين كنندو آن گهى دعوىّ داد و دين كنند!
كفرم آيد، هر كه اين را دين شمُرد!قطع باد از بُن، زبانى كاين شمرد! ۳