۳ / ۶
عبد اللّه بن معتز ۱
۲۹۳۲.شعرُ ابنِ المُعتَزّ:[ابن مُعتز] در رثاى حسين عليه السلام ، سروده است:
چه بسيارند كشتگان ارجمند تو در سرزمين كربلاكه غفلت هاى بزرگان [ـِ دشمنان] ، كم بهايشان ساخت!
جنگ ، آن روز كه پشت كرد ، او را رها نمودو [گويى] فريادرسان ، مُرده بودند ؛ امّا شرف، زنده بود.
با نگاهى آرام ، جان خود را سخاوتمندانه ، تقديم مى كرد ؛جانى كه آن را در سايه صلح براى روز جنگ ، پروريده بود؛
تشنه اى كه آبگاه ها را زير نظر گرفته بودپاكان را از فرو افتادن در [دام] گوارايىِ آب ، باز مى داشت.
با گونه اى خون آلود، هم آغوش خاك گرديدو چه بسيار ديده شد كه در هنگام نياز از او، به خوش رويى مى درخشد
نفس هايم ، براى روز كشته شدن حسين عليه السلام ، شعله مى كشدو براى شهادت حسين عليه السلام ، كاروان سخنم ، ناله سر مى دهد .
جانم فدايت ـ اى شهيد و چه كم شمار بودندكسانى كه به نداى تو در رزم آورى ، پاسخ دادند!
آب دهنده ، ميهمان نوازى كردبا انبوه شمشيرها و صداى تيرها
نخوت از لبه هر شمشيرى مى رودبا آغشته شدن شمشير به خون [آنان] و گَردهاى بلند شده [در سرزمين طَف] .