۳ / ۳
ديكُ الجِن ۱
۲۹۲۸.أعيان الشيعة :وى (ديكُ الجِن) در رثاى امام حسين عليه السلام ، چنين سروده است:
نه تو از من هستى و نه دارايىِ بسيارت به من نياز دارد.اندوه و شوق و انديشه ات بر من چيره اند.
از شدّت اندوه و هراس، سرشكِ منْ لبريز شد و فرو ريخت.نه! آيا مى بينى كه جگرم از غم ، از هم مى پاشد؟
كجاست حسين عليه السلام و كجايند كشتگان، فرزندان حسن عليه السلامو جعفر و عقيل ـ كه عمر [بن سعد] ، فريبكارانه آنها را كشت ـ؟
كشتگانى كه خانه خدا و حجر الأسود ، از سرِ اشتياق، بر آنها نوحه مى كنندو آيات و سوره هاى قرآن نيز مى گريند ؟
بدا، نفرتا از كرده دشمنان، آن دم كه كشتند!زها، خوشا ـ اى گورها ـ به خاطر آنچه در درون داريد!
آن هنگام كه گام هاى مرگ را ديدند كه پيش مى آيند،به ديدار [عزيزان] و لقاى رحمت [پروردگار، دل بستند و] شكيبايى ورزيدند.
به خود گفتند: خوشا نوشيدنى اى از دست محمّدو سپس از دست على عليه السلام!
اى فاطميان! بنوشيد ـ كه دلخواه و گوارايتان باد ـاز آبشخورِ جانبازى! و آنان نيز جانبازى را گزيدند و شكيبايى پيشه كردند .
[به خود گفتند:] حوض [كوثر] ، حوض شماست و نيا [محمّد عليه السلام] ، نياى شما استو پروردگارتان در كار آفرينش خود ، اراده مى كند.
اى زادگانِ پروادارى ! بر شما مى گريَم و به زارى مى خوانمو جام شكيبايى را مى نوشم كه گياه تلخ و سيماهنگ ، همين صبورى ورزيدن است.
بر شما مى گريم ـ اى فرزندان خاندان پيامبر صل الله عليه وآله ـكه بركات و باران رحمت خدا هم جاى شما را پُر نمى كند.
در هر روز ، از ياد كردنِ شما، قلبم غربتى داردو سرشك ديدگانم، در هوايتان، سِيرى
در مرگ و كشتارِ سرهاى شكسته و جدا شده فرزندان هاشمكه بدون ياور بودند و پيروز نشدند.
همين بس كه وعده خداوند ، قطعى است.سرانجام ، روزى ، خدا را در اين مردم ، نظرى [و حسابى] است.