۲۹۲۶.المناقب ، ابن شهرآشوب :[دعبل ، در رثاى امام حسين عليه السلام چنين سروده است :]
سر پسر دختر محمّد عليه السلام و جانشينِ اوبراى تماشاگران ، بر فراز نيزه مى شود
و مسلمانان ، به تماشا و شنيدن ايستاده اندبى آن كه كسى اعتراض كند يا از غُصّه ، به خشم آيد!
با ديدن اين صحنه ، چشمان تماشاگران، كور بادو از شنيدن مصيبت تو، گوش ها كر باد!
ديدگانى را بيدار كردى كه برايشان مايه خواب بودىو چشمانى را خواب كردى كه با تو هرگز خواب به خود نمى ديدند.
هيچ بوستان سرايى نيست ، مگر آن كه آرزويش اين بوده كهبرايت سرايى و براى جايگاه قبرت ، مرقدى باشد . ۱
۲۹۲۷.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى :دعبل در قصيده اى ديگر ، چنين سروده است :
منازلى هستند در ميان منطقه غَرى (نجف)تا وادى مِياه، و از آن جا تا منطقه طُوى .
[اين مناطق] گذاشتند كه سرشك از اندرون قلبم بجوشدچنان كه آب جوشان ، از چشمه سار مى جوشد.
اشك ها مرا از پرداختنِ به زيبارويانْ باز داشتدر مصيبت كرامتمندان از فرزندان على عليه السلام.
آيا اندوهبارت نمى كند اين كه فرزندانِ زيادفرزند پيامبر صل الله عليه وآله را به خونخواهى كشتند؟
و اين كه آشكارا شمشيرهاى زنازادگاندختران پرده نشين را آزار مى رساند؟
هلا! اشك ها را تنها بر حسين عليه السلام از ديده بريزو ياد كن قتلگاه آن پاك دامن پاكيزه پاك را.
افسوس از اشتباهات روزگارى كهدر آن ، فرزندان آن پاكِ پاكيزه (پيامبر صل الله عليه وآله) كشته مى شوند!