۲ / ۲
سيّدِ حِميَرى ۱
۲۹۱۱.الأغانىـ به نقل از على بن اسماعيل تميمى ، از پدرش ـ: روزى نزد جعفر بن محمّد (صادق عليه السلام ) بودم و سيّد حِميَرى ، اجازه ورود خواست . ايشان فرمان داد كه وارد شود و آن گاه ، خانواده خود را در پسِ پرده نشاند . سيّد حِميَرى ، سلام كرد و رخصت طلبيد تا شعرش را بخواند. پس چنين خواند: ۲
بر مرقد حسين عليه السلام ، گذر كنو به استخوان هاى پاكش بگو :
اى استخوان ها! خداوند ، همواره شما رااز ابر پُربارِش رحمتش ، برخوردار كند!
و هر گاه از كنار مرقدش گذر كردىدرنگ كن و مَركبت را متوقّف كن
و بر آن پاكيزه فرزند مولاىِ پاكيزهو بانوىِ پاك و پاكيزه ، گريه كن ،
به سانِ زن فرزندْ از دست داده اى كهيگانه فرزندش را مُرده مى بيند.
1.ابو هاشم اسماعيل بن محمّد بن يزيد بن ربيعه حِمْيَرى، معروف به «سيّد حِمَيرى» است، هرچند از بنى هاشم (سادات) نبوده است. وى به سال ۱۰۵ ق، در عمّان به دنيا آمد و در بصره زندگى كرد. در سال ۱۷۳ ق، در گذشت و در جنينه بغداد، دفن گرديد. درگذشت وى در زمان حكمرانى هارون الرشيد، روى داد. او سراينده قصيده معروف عَينيّه و چنان كه در الأغانى آمده، يكى از سه شاعرى است كه برترين شاعران دانسته شده اند.
وى مى گويد: من نوجوان بودم و مى شنيدم كه پدر و مادرم به امير مؤمنان۷، توهين مى كنند. از اين رو، من از خانه خارج مى شدم و گرسنه مى ماندم و اين گرسنگى را به برگشتن نزد آن دو، ترجيح مى دادم. من شب ها در مساجد، گرسنه مى خوابيدم زيرا از آنها [به سبب لعن امام على عليه السلام] نفرت داشتم و از نديدنشان لذّت مى بردم.
مورّخان بر اين نكته هم داستان اند كه وى، نخست، مذهب كيسانى داشت؛ امّا پس از آن كه با امام صادق۷ ديدار كرد، به مذهب شيعه گراييد. وى با امام عليه السلام مناظره كرد و دلايل محكمى از ايشان شنيد و سرانجام، حقّانيت تشيّع را پذيرفت.
2.در الجوهرة (ص ۴۸) چنين آمده است: يكى ازنكوكاران برجسته ، امام حسين عليه السلام را چنين ستوده است .