۱ / ۱۲
عبد اللّه بن زبير اسدى ۱
۲۸۹۳.الإرشاد:عبد اللّه بن زبير اسدى ، در باره هانى بن عُروه و مسلم بن عقيل ، چنين سروده است:
اگر نمى دانى كه مُردن چيستبه هانى در بازار و مُسلم ، بنگر ؛
به رادمردى كه شمشير ، چهره اش را از هم دريدهو ديگرى كه از فراز بلندى ، [پرتاب و] كشته شده است .
گرفتارِ فرمان فرمان روا شدندو به داستان هايى براى هر راه گذرى تبديل گشتند
پيكرى را مى بينى كه مرگ ، چهره اش را دگرگون ساختهو خونى كه به هر نشيبى ، جارى شده است .
رادمردى است كه حيايش از دخترى جوان ، افزون تر استو [شمشيرش] از شمشير دودَمْ آب داده ، بُرّان تر.
آيا اسماء [بن خارجه] ، در نهايت ايمنى ، يا با چارپا رفت و آمد مى كندحال آن كه [قبيله] مَذحِج ، كينه توزانه در پىِ اويند؟
[قبيله] مراد ، همگى ، گرداگردش مى چرخند و همگى شاندر پىِ او هستند ؛ چه پرسشگر ، چه فرمانده و چه فرمان پذير .
اگر شما ، در پىِ خونخواهى برادرتان نباشيددر آن صورت ، بازماندگانى هستيد كه به اندك ، راضى مى شويد .