۱ / ۸
خالد بن غُفران ۱
۲۸۸۷.تاريخ دمشق:از ابو عبد اللّه حافظ، نقل شده است كه: شنيدم ابو الحسين على بن محمّد اديب ، با اسنادِ روايىِ خود، نقل مى كند كه : وقتى سرِ حسين بن على عليه السلام ، در شام بر فراز نيزه قرار گرفت، خالد بن غُفران ـ كه از تابعيان نامدار است ـ ، خود را از چشم دوستانش ، پنهان ساخت. از اين رو، يك ماه در پىِ او گشتند تا آن كه سرانجام ، او را يافتند. از دليل عُزلتش پرسيدند . گفت: مگر نمى بينيد كه چه بلايى بر سرمان آمده است؟! آن گاه ، شعر خود را خواند.
نيز ابو عبد اللّه فَراوى ، به نقل از ابو عثمانِ صابونى ، گزارش كرده كه : روزى حاكم ابو عبد اللّه حافظ در مجلسِ استاد ابو منصور حَشاذى، در باره خوددارى اش از همكارى در كشتن حسين بن على عليه السلام [و هشدار دادن هايش از حضور در اين جنايت] ، چنين سرود:
اى پسر دختر محمّد! سرت را آوردنددر حالى كه سخت در خون خود، تپيده بود
و [كشتن تو] ـ اى پسر دختر محمّد ـ چنان بود كه گويىآشكارا و از سرِ عمد ، پيامبرى را كشته اند.
تو را تشنه لب ، كشتند و در كشتن توهرگز از قرآن [و خداوند] ، باكى نداشتند.
و بر اين كه تو كشته شده اى، تكبير سر مى دهندحال آن كه با كشتن تو ، تكبير (اللّه أكبر) و تهليل (لا إله إلّا اللّه ) را كشته اند.