۱ / ۳
ابو دِهبِل جُمَحى ۱
۲۸۸۱.الأغانى:ابو دِهبِل ، در باره شهادت حسين بن على عليه السلام ، چنين سرود:
مستان [بنى] اميّه ، سرخوش، شب را به صبح مى رساننددر حالى كه در [سرزمين] طَف ، كُشتگانى افتاده اند كه شيفتگان آنها ، هرگز نمى خوابند.
اسلام را تباه نكردند ، مگر گروهى كهاحمق هايشان ، فرمان روايى كردند و به آسايش دنيايى مداوم ، دست يافتند.
سپس نيزه دين در دست ستمگرى افتاد كهاگر يك سوى آن كج شود، آن را راست نمى كند. ۲
۲۸۸۲.أعيان الشيعة:[ابو دِهبِل] با توّابين به رهبرى سليمان بن صُرَد خُزاعى ، قيام كرد و هنگامى كه در كربلا ، كنار مرقد امام حسين عليه السلام ايستاد ، چنين سرود:
اى برادر دلبند و رنج ديده! براى تو در دلم عشقى استكه اندوه [و بى قرارى] آن ، صخره هاى استوار را آب مى كند.
در شگفتم، و روزگار ، مايه شگفتى هاستو اين در ميان آن همه ، شگفت تر است
كه سرمستانِ [بنى] اميّه ، سرخوش ، شب را به صبح مى رساننددر حالى كه در [سرزمين] طَف ، كشتگانى افتاده اند كه شيفتگان آنها، هرگز نمى خوابند.
و گراميانى از خاندان هاشم هستند كهپليدان [اُمَوى]، هر گونه كه مى خواهند ، بر آنها فرمان مى رانند.
و پيكرهايى كه جز شرافت و رفعت ، غذايى نمى جستندو تنها در پىِ شرافت بودند ، جز در بخشندگى، از آنان كسى پيشى نگرفته است؛ نصيبى نبُردند... .
آنان ، آل اللّه و آل محمّدند؛بزرگوارانى كه در بخشندگى، از آنان كسى پيشى نگرفته است؛
بزرگوارانى كه كرامت ها را برترى [و اعتبار] بخشيده اندو والايى ، اگر صفت آنان نمى بود، پستى به شمار مى رفت ؛
شيرانِ ژيانى كه به شيران ، شجاعت بخشيده اندبنا بر اين ، شيرانْ دلاورى نداشتند ، اگر اينانْ بدانها نمى دادند.
تشنه كام ، دل به رزم آورى [و جانبازى] مى زنندچنان كه شتران تشنه ، از تشنگى، دل به آب گوارا مى زنند.
آن كه اهل عزم [و رادمردى] است ، به مدد آنها ، شمشير صيقلى را بر مى كشد؛همان صاحبان عزمى كه ديگران را بر جاى خود مى نشانند.
رهبرشان ، پاسدارى كرد و حقّ دفاع را به جاى آوردو حتّى از پاسداران و پاسدارى هم پاسدارى كرد
تا آن كه پس از تشنگى جانكاه كهبا تيرهاى دردناكْ همراه بود ، جان باخت .
حادثه اى جانكاه روى داد كهبر زمين فرود مى آمد ، آن را از هم متلاشى مى كرد.
1.وهب بن زمعة بن اُسيد ، از شاعران قريش است كه به كنيه اش، ابو دِهبِل ، مشهوراست. ابن زبير ، برخى از امور حكومتى را در يمن به او وا گذاشت. او در سال ۶۳ هجرى در گذشت . وى هم روزگار معاويه بود و تا زمانِ پسرش يزيد ، حيات داشت. او كه شاعرى توانا بود، در رثاى امام حسين عليه السلام و نكوهش بنى اميّه ، شعر سرود، آن هم در زمانى كه مردم به سبب ترس از بنى اميّه، از اين كار ، پرهيز مى كردند. شعر او را سيّدِ مرتضى در الأمالى خود ، آورده است، كه اين گونه آغاز مى شود:
مستانِ [بنى] اميّه ، سرخوش ، شب را به صبح مى رسانند
در حالى كه در [سرزمين] طَف ، كشتگانى افتاده اند كه شيفتگان آنها، هرگز نمى خوابند.
اشعار او در ديوانى به نام وى ، گردآورى شده است .
2.در المناقب ، ابن شهرآشوب ، نام شاعر نيامده و در بحار الأنوار نيز همين شعر، به «عبيد اللّه بن حُرّجُعفى» نسبت داده شده است .