۲۸۷۶.مثير الأحزان:صبح شد و سر را نزد ابن زياد بردند و مردم ، گرد آمدند تا اسيران خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و روشنىِ چشم فاطمه بتول را تماشا كنند . زنى از زنان كوفه ، از بلندى ، سرك كشيد و گفت: شما از كدام اسيرانيد؟
گفتند: ما اسيران دودمان محمّد صلى الله عليه و آله هستيم.
آن زن ، فرود آمد و لباس هايى نرم و جامه هايي بلند و تعدادي مقنعه گرد آورد و به آنان داد و آنان خود را پوشاندند . على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام همراهشان بود و حسن بن حسن مُثّنا ، پسر امام حسن عليه السلام ، هم زخمى از ميدان جنگ آورده شده بود و نايى داشت. با آنها زيد و عُمَر، پسران امام حسن عليه السلام ، هم بودند. مردم كوفه شروع به گريستن كردند .
ر . ك : ج ۸ ص ۱۱۳ (بخش نهم / فصل ششم / چگونگى ورود خاندان پيامبر صل الله عليه وآله به كوفه) و ص ۱۱۹ (سخنرانى زينب عليها السلام ميان كوفيان) .