ز ـ اِذن ورود خواستن
۳۱۹۹.المزار الكبير :عالم شريف و بزرگوار ، ابو المكارم حمزة بن على بن زُهره ـ كه عزّتش مستدام باد ـ ، با دهان خود براى ما املا كرد كه : هنگامى كه زيارت هر يك از امامان عليهم السلام را اراده كردى ، بر درگاهش بِايست و بگو :
خدايا ! بر درگاه خانه اى از خانه هاى پيامبرت و خاندان پيامبرت ـ كه بر او و بر ايشان ، سلام باد ـ ايستاده ام و تو از ورود به خانه هاى پيامبر ، بدون اجازه وى ، منع كرده اى و فرموده اى : « اى مؤمنان ! به خانه هاى پيامبر ، وارد نشويد ، جز آن كه اجازه يابيد » .
خدايا ! من ، حُرمت پيامبرت را در نبودش باور دارم ، همان گونه كه در حضورش اعتقاد دارم ، و مى دانم كه پيامبرانت و جانشينانت ، زنده اند و نزد تو روزى مى خورند ، جايگاه مرا هم اكنون مى بينند ، و سخن مرا مى شنوند ، و تو ، مانع رسيدن سخن ايشان هستى [ ، و گر نه ، پاسخ هم مى گفتند ] .
پس براى ورود در اين لحظه ، اوّل از تو ـ اى خدا ـ ، اجازه مى خواهم و سپس ، از فرستاده ات ـ كه درودهاى تو بر او و خاندانش باد ـ ، و آن گاه ، از جانشينت ، امامى كه اطاعتش بر من واجب است ، و نيز از فرشتگانِ گمارده شده بر اين جايگاه مبارك كه مطيع و گوش به فرمان تو هستند . سلام و رحمت و بركات خدا بر شما فرشتگانِ گمارده شده بر اين بارگاهِ مبارك !
به اذن خدا و اذن پيامبر و اذن جانشينانش و اذن اين امام ، و به اذن شما [ فرشتگان ]ـ كه درودهاى خدا بر همگى شما باد ـ ، و به قصد تقرّب به خدا و به وسيله خدا و پيامبرش محمّد و خاندان پاكش ، به اين خانه وارد مى شوم . پس ـ اى فرشتگان خدا ـ ، ياوران من باشيد و ياران من باشيد تا اين كه به اين خانه در آيم و خدا را با همه گونه دعا بخوانم و به بندگىِ خويش براى خدا و نيز به اطاعتم از اين امام و پدرانش ـ كه درودهاى خدا بر همه آنان باد ـ ، اقرار نمايم .
سپس با مقدّم داشتن پاى راست ، داخل شو و با صد بار تكبير گفتن ، خداى متعال را بزرگ بدار و ضريح را جلوى روى خود ، قرار ده ... .