407
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سیزدهم

۲ / ۲

معناى اذان

۳۷۶۵.معانى الأخبارـ به سندش ، از امام حسين عليه السلام ـ: ما در مسجد نشسته بوديم كه مؤذّن از مناره بالا رفت و گفت : «اللّه أكبر ، اللّه أكبر» .
امير مؤمنان على عليه السلام گريست و ما هم از گريه او گريستيم . چون اذان تمام شد ، فرمود : «آيا مى دانيد مؤذّن ، چه مى گويد؟» .
گفتيم : خدا و پيامبر و وصيّش بهتر مى دانند .
فرمود : «اگر مى دانستيد چه مى گويد ، كم مى خنديديد و فراوان مى گريستيد ؛ چرا كه اللّه أكبر ، معانى فراوانى دارد .
از جمله معانى اللّه أكبر ، آن است كه مؤذّن ، بر قديم و اَزَلى و اَبَدى بودن خدا ، و نيز بر علم ، قوّت ، قدرت ، بردبارى ، كرَم ، سخاوت ، عطا و كبرياى او گواهى مى دهد .
چون مؤذّن مى گويد : اللّه أكبر ، در واقع مى گويد : خداوند ، كسى است كه خلق و امر ، از آنِ اوست و خلق به خواسته اوست و هر چيز خلق ، از اوست و خلق به سوى او باز مى گردند و او هميشگى ، نخستينِ پيش از هر چيز ، و ابدى و فرجامِ پس از هر چيز است . آشكارتر از هر چيز ، دركْ ناشدنى ، نهان تر از همه چيز و تعريف نشدنى است ، و اوست ماندگار و هر چيزى غير از او ناپايدار است .
معناى دوم اللّه أكبر ، اين است كه او ، به آنچه بوده و آنچه خواهد بود ، پيش از آن كه به وجود آيد ، آگاه است .
معناى سوم اللّه أكبر ، اين است كه بر هر كارى تواناست . هر چه را بخواهد ، مى تواند . به قدرت خويش ، قوى و بر خلقش مقتدر است . نيرويش از خويش است و قدرتش بر همه چيزها، سر است و چون كارى را اراده كرد ، فقط مى گويد : باش! ». پس مى شود .
معناى چهارم اللّه أكبر ، بردبارى و كَرَم اوست . چنان بردبارى مى كند كه گويى نمى داند و چنان در مى گذرد كه گويى نمى بيند و چنان مى پوشانَد كه گويى از او نافرمانى نمى شود . از سرِ كَرَم و گذشت و بردبارى ، زود كيفر نمى دهد .
ديگر معناى اللّه أكبر ، اين است كه بخشنده بزرگْ عطا و بزرگْ منش است.
معناى ديگر اللّه أكبر ، نفى صفت و كيفيت از خداست ، گويى كه مى گويد : خدا ، بزرگ تر از آن است كه توصيف كنندگان ، اندازه صفتى را كه بِدان موصوف است ، درك كنند . توصيفگران ، او را به اندازه خود، توصيف مى كنند ، نه به اندازه عظمت و جلال او . والا و بس والاست خدا از آن كه توصيفگران به صفت او برسند !
معناى ديگر اللّه أكبر ، اين است كه گويى مى گويد : خدا ، والاتر و بزرگ تر است و او از بندگانش بى نياز است و نيازى به اعمال خلقش ندارد .
امّا گفته مؤذّن : أشهد أن لا إله إلّا اللّه ، اعلام اين مطلب است كه گواهى دادن ، جز از سرِ معرفت قلبى ، جايز نيست . گويى كه مى گويد : مى دانم معبودى جز خداى عز و جل نيست و هر معبودى جز خداى عز و جل، باطل است و آنچه در دل دارم ، بر زبان مى آورم . علم دارم به اين كه جز خداى يگانه، خدايى نيست و گواهى مى دهم كه در برابر خدا ، پناهگاهى جز خود او نيست و جز به يارى خداوند ، از شرارت هيچ شَرور و خطرِ هيچ فتنه اى رهايى نيست.
و بار دوم كه مى گويد : أشهد أن لا إله إلّا اللّه ، بدين معناست كه : گواهى مى دهم راه نمايى جز خداى عز و جل نيست و راهبرم به سوى دين ، جز خداى يگانه نيست . خدا را گواه مى گيرم كه من ، به يكتايىِ خدا، گواهى مى دهم و ساكنان آسمان ها و زمين ها و نيز همه فرشتگان و آدميانى را كه در آنهايند و نيز آنچه را از كوه ها و درختان و جنبندگان و حيوانات وحشى و هر تَر و خشكى كه در آنهاست ، گواه مى گيرم كه گواهى مى دهم آفريدگارى جز خداوند يگانه نيست، و نه روزى رسان و معبودى ، و نه زيان زننده و سودرسانى ، و نه قبض و بسط دهنده اى ، و نه عطا كننده و جلو گيرنده اى ، و نه خيرخواه و كفايت كننده و شفادهنده اى ، و نه پيش بَرَنده و عقبْ نگه دارنده اى . خلق و امر ، از آنِ اويند و همه خير، به دست اوست . خجسته است خداوند ، پروردگارِ جهانيان .
و اين كه مى گويد : أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، مى گويد: خدا را گواه مى گيرم كه جز او خداى يگانه اى نيست و اين كه محمّد ، بنده و فرستاده و پيامبر و برگزيده و مَحرم راز اوست . او را به سوى همه مردم فرستاد و هدايت و دين حق را همراهش نمود تا بر همه دين ها برترى اش دهد ، هر چند مشركان را خوش نيايد . نيز هر آن كه را در آسمان ها و زمين است ، از پيامبران و فرستادگان الهى تا فرشتگان و مردم ، همه را گواه مى گيرم كه محمّد ، سَرور اوّلين و آخرين است .
و در بار دوم كه مى گويد : أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه ، مى گويد : گواهى مى دهم كه هيچ كس به اَحَدى غير از خداى يكتاىِ قدرتمندِ بى نياز از همه بندگان و مخلوقات و مردم نياز ندارد و اوست كه محمّد را بشارت دهنده و هشدار دهنده به سوى مردمْ روانه كرد تا به اذن خدا ، آنان را به سوى او بخوانَد و چراغ فروزان [هدايت ]باشد . پس هر كس باورش ننمود و انكارش كرد و به او ايمان نياورد ، خداوند، او را به آتش دوزخ مى بَرَد و جاودان و هميشگى در آن مى مانَد و هيچ گاه بيرون نمى آيد .
و گفته مؤذّن : حىّ على الصلاة ، يعنى به سوى بهترينِ كارهايتان و فراخوانِ پروردگارتان بشتابيد و به سوى آمرزشِ خدايتان و نيز براى خاموش ساختن آتشى كه [با گناهانتان] بر افروخته ايد و آزاد كردن گردن هايتان كه به گرو نهاده ايد، سرعت بگيريد تا خداوند ، زشتكارى هايتان را بپوشانَد و از گناهانتان در گذرد و بدى هايتان را به خوبى تبديل كند . او سلطانى بزرگوار و داراى لطف فراوان است كه به ما مسلمانان اجازه داده تا به خدمتش در آييم و به درگاهش بشتابيم .
و در بار دوم: حَىَّ على الصلاة ، يعنى براى مناجات با خدا و عرضه نيازهايتان بر خدايتان، برخيزيد و با كلامش به او توسّل جوييد و شفاعت بخواهيد و ذكر و دعا و ركوع و سجود و خضوع و خشوع را فراوان به جاى آوريد و نيازهايتان را به سوى او ببريد كه اين را به ما اجازه داده است .
و گفته مؤذّن : حَىَّ على الفلاح ، يعنى : به بقايى كه فنايى ندارد و نجاتى كه هلاكى با آن نيست ، رو بياوريد . به زندگى اى كه مرگ ندارد و نعمتى كه تمامى ندارد و سلطنتى كه زوال ندارد و شادى اى كه غمى همراه ندارد و اُنسى كه تنهايى ندارد و نورى كه تاريكى ندارد و وسعتى كه تنگى ندارد و سُرورى كه پايانى ندارد و توانگرى اى كه نيازمندى اى ندارد و سلامتى كه بيمارى اى ندارد و عزّتى كه ذلّتى ندارد و قوّتى كه ضعفى ندارد و به كرامتى بى همتا روى بياوريد و به سوى شادمانىِ نزديك و دور ، و نجاتِ پايان و آغاز بشتابيد .
و در مرتبه دوم كه مى گويد : حىّ على الفلاح ، يعنى به آنچه فرايتان خوانده ام ، سبقت جوييد، و نيز به كرامتِ سِتُرگ ، دَهِش بزرگ ، نعمت والا ، كاميابى بزرگ و نعمت ابدى در كنار محمّد صلى الله عليه و آله در جايگاهى راستين ، نزد سلطانى مقتدر .
و اين كه [مؤذّن] مى گويد : اللّه أكبر ، گويى كه مى گويد : خداوند، والاتر و بزرگ تر از آن است كه كسى از خلقش بداند كه چه كرامتى براى بنده اى كه دعوت خدا را اجابت كرده و اطاعتش كرده ، در نظر گرفته است ؛ بنده اى كه فرمان خدا را بُرده و او را پرستيده و تهديدش را در يافته و به اطاعت و يادش مشغول گشته و به او محبّت ورزيده و ايمان آورده است و به او اطمينان و تكيه كرده و از او بيمناك است و به او اميدوار گشته است ، و مشتاق اوست و موافق و خشنود به حكم و قضايش .
و در بار دوم كه مى گويد : اللّه أكبر ، گويى كه مى گويد : خدا ، بزرگ تر و والاتر از آن است كه كسى بداند تكريم اوليايش و كيفر دادن دشمنانش توسّط او تا كجا مى رسد ، و نيز اندازه عفو و مغفرت و نعمتى كه ارزانى پاسخ دهندگان به خود و فرستاده اش كرده و مقدار عذاب و شكنجه و تحقيرى كه بر منكران و ناباورانش مقرّر داشته است .
و امّا گفته مؤذّن : لا إله إلّا اللّه ، معنايش اين است كه خداوند با پيامبر و پيام و بيان و دعوتش ، بر آنان (مردم) ، حجّت دارد و برتر از آن است كه هيچ يك از آنان را حجّتى در برابر او باشد . پس هر كس دعوت او را بپذيرد ، نور و كرامت ، از آنِ اوست و هر كس انكار كند ، خداوند ، از جهانيان ، بى نياز و سريع ترينِ حسابرسان است .
و معناى قد قامت الصلاة در اِقامه ، اين است كه وقت ديدار و مناجات و برآوردن نيازها و نيل به آرزوها و رسيدن به خداى عز و جل و كرامت و عفو و رضايت و مغفرت او ، فرا رسيده است» . ۱

1.شيخ صدوق ، علّت نياوردن «حىّ على خير العمل» و معناى آن را در اين نقل ، رعايت تقيّه توسّط راوى مى داند .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سیزدهم
406

۲ / ۲

تَفسيرُ الأَذانِ

۳۷۶۵.معاني الأخبار بإسناده عن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهماالسلام :كُنّا جُلوسا فِي المَسجِدِ إذ صَعِدَ المُؤَذِّنُ المَنارَةَ فَقالَ : «اللّهُ أكبَرُ اللّهُ أكبَرُ» ، فَبَكى أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام وبَكَينا لِبُكائِهِ ، فَلَمّا فَرَغَ المُؤَذِّنُ قالَ : أتَدرونَ ما يَقولُ المُؤَذِّنُ ؟ قُلنا : اللّهُ ورَسولُهُ ووَصِيُّهُ أعلَمُ ! قالَ : لَو تَعلَمونَ ما يَقولُ لَضَحِكتُم قَليلاً ولَبَكَيتُم كَثيرا ! فَلِقَولِهِ : «اللّهُ أكبَرُ» مَعانٍ كَثيرَةٌ :
مِنها : أنَّ قَولَ المُؤَذِّنِ : «اللّهُ أكبَرُ» يَقَعُ عَلى قِدَمِهِ وأزَلِيَّتِهِ وأبَدِيَّتِهِ وعِلمِهِ وقُوَّتِهِ وقُدرَتِهِ وحِلمِهِ وكَرَمِهِ وجودِهِ وعَطائِهِ وكِبرِيائِهِ ، فَإِذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُ الَّذي لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ وبِمَشِيَّتِهِ كانَ الخَلقُ ، ومِنهُ كُلُّ شَيءٍ لِلخَلقِ ، وإلَيهِ يَرجِعُ الخَلقُ ، وهُوَ الأَوَّلُ قَبلَ كُلِّ شَيءٍ لَم يَزَل ، وَالآخِرُ بَعدَ كُلِّ شَيءٍ لا يَزالُ ، وَالظّاهِرُ فَوقَ كُلِّ شَيءٍ لا يُدرَكُ ، وَالباطِنُ دونَ كُلِّ شَيءٍ لا يُحَدُّ ، وهُوَ الباقي وكُلُّ شَيءٍ دونَهُ فانٍ .
وَالمَعنَى الثّاني : «اللّهُ أكبَرُ» أيِ العَليمُ الخَبيرُ عَلَيهِم ۱ بِما كانَ ويَكونُ قَبلَ أن يَكونَ .
وَالثّالِثُ : «اللّهُ أكبَرُ» أيِ القادِرُ عَلى كُلِّ شَيءٍ ، يَقدِرُ عَلى ما يَشاءُ ، القَوِيُّ لِقُدرَتِهِ ، المُقتَدِرُ عَلى خَلقِهِ ، القَوِيُّ لِذاتِهِ ، قُدرَتُهُ قائِمَةٌ عَلَى الأَشياءِ كُلِّها ، إذا قَضى أمرا فَإِنَّما يَقولُ لَهُ : كُن ، فَيَكونُ .
وَالرّابِعُ : «اللّهُ أكبَرُ» عَلى مَعنى حِلمِهِ وكَرَمِهِ ، يَحلُمُ كَأَنَّهُ لا يَعلَمُ ، ويَصفَحُ كَأَنَّهُ لا يَرى ، ويَستُرُ كَأَنَّ لا يُعصى ، لا يُعَجِّلُ بِالعُقوبَةِ كَرَما وصَفحا وحِلما .
وَالوَجهُ الآخَرُ في مَعنى «اللّهُ أكبَرُ» ؛ أيِ الجَوادُ جَزيلُ العَطاءِ كَريمُ الفَعالِ . ۲
وَالوَجهُ الآخَرُ : «اللّهُ أكبَرُ» فيهِ نَفيُ صِفَتِهِ وكَيفِيَّتِهِ ؛ كَأَنَّهُ يَقولُ : اللّهُ أجَلُّ مِن أن يُدرِكَ الواصِفونَ قَدرَ صِفَتِهِ الَّذي هُوَ مَوصوفٌ بِهِ ، وإنَّما يَصِفُهُ الواصِفونَ عَلى قَدرِهِم لا عَلى قَدرِ عَظَمَتِهِ وجَلالِهِ ، تَعالَى اللّهُ عَن أن يُدرِكَ الواصِفونَ صِفَتَهُ عُلُوّا كَبيرا .
وَالوَجهُ الآخَرُ : «اللّهُ أكبَرُ» كَأَنَّهُ يَقولُ : اللّهُ أعلى وأجَلُّ ، وهُوَ الغَنِيُّ عَن عِبادِهِ ، لا حاجَةَ بِهِ إلى أعمالِ خَلقِهِ .
وأمّا قَولُهُ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» فَإِعلامٌ بِأَنَّ الشَّهادَةَ لا تَجوزُ إلّا بِمَعرِفَتِهِ مِنَ القَلبِ ، كَأَنَّهُ يَقولُ : أعلَمُ أنَّهُ لا مَعبودَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ كُلَّ مَعبودٍ باطِلٌ سِوَى اللّهِ ، واُقِرُّ بِلِساني بِما في قَلبي مِنَ العِلمِ بِأَنَّهُ لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأشهَدُ أنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللّهِ إلّا إلَيهِ ، ولا مَنجى مِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ وفِتنَةِ كُلِّ ذي فِتنَةٍ إلّا بِاللّهِ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ» مَعناهُ : أشهَدُ أن لا هادِيَ إلَا اللّهُ ، ولا دَليلَ لي إلَى الدّينِ إلَا اللّهُ ، واُشهِدُ اللّهَ بِأَنّي أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، واُشهِدُ سُكّانَ السَّماواتِ وسُكّانَ الأَرَضينَ وما فيهِنَّ مِنَ المَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ ، وما فيهِنَّ مِنَ الجِبالِ وَالأَشجارِ وَالدَّوابِّ وَالوُحوشِ وكُلِّ رَطبٍ ويابِسٍ ، بِأَنّي أشهَدُ أن لا خالِقَ إلَا اللّهُ ، ولا رازِقَ ولا مَعبودَ ولا ضارَّ ولا نافِعَ ولا قابِضَ ولا باسِطَ ولا مُعطِيَ ولا مانِعَ ولا ناصِحَ ولا كافِيَ ولا شافِيَ ولا مُقَدِّمَ ولا مُؤَخِّرَ إلَا اللّهُ ، لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ ، وبِيَدِهِ الخَيرُ كُلُّهُ ، تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ العالَمينَ .
وأمّا قَولُهُ : «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» يَقولُ : اُشهِدُ اللّهَ أنَّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ونَبِيُّهُ وصَفِيُّهُ ونَجِيُّهُ ، أرسَلَهُ إلى كافَّةِ النّاسِ أجمَعينَ بِالهُدى ودينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ ، واُشهِدُ مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالمُرسَلينَ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ أنَّ مُحَمَّدا سَيِّدُ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ : «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ» يَقولُ : أشهَدُ أن لا حاجَةَ لِأَحَدٍ إلى أحَدٍ إلّا إلَى اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ الغَنِيِّ عَن عِبادِهِ وَالخَلائِقِ وَالنّاسِ أجمَعينَ ، وأنَّهُ أرسَلَ مُحَمَّدا إلَى النّاسِ بَشيرا ونَذيرا وداعِيا إلَى اللّهِ بِإِذنِهِ وسِراجا مُنيرا ، فَمَن أنكَرَهُ وجَحَدَهُ ولَم يُؤمِن بِهِ أدخَلَهُ اللّهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدا مُخَلَّدا لا يَنفَكُّ عَنها أبَدا .
وأمّا قَولُهُ : «حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ» أي هَلُمّوا إلى خَيرِ أعمالِكُم ودَعوَةِ رَبِّكُم ، وسارِعوا إلى مَغفِرَةٍ مِن رَبِّكُم ، وإطفاءِ نارِكُمُ الَّتي أوقَدتُموها ، وفِكاكِ رِقابِكُمُ الَّتي رَهَنتُموها ، لِيُكَفِّرَ اللّهُ عَنكُم سَيِّئاتِكُم ، ويَغفِرَ لَكُم ذُنوبَكُم ، ويُبَدِّلَ سَيِّئاتِكُم حَسَناتٍ ، فَإِنَّهُ مَلِكٌ كَريمٌ ذُو الفَضلِ العَظيمِ ، وقَد أذِنَ لَنا مَعاشِرَ المُسلِمينَ بِالدُّخولِ في خِدمَتِهِ ، وَالتَّقَدُّمِ إلى بَينِ يَدَيهِ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ : «حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ» أي قوموا إلى مُناجاةِ اللّهِ رَبِّكُم ، وعَرضِ حاجاتِكُم عَلى رَبِّكُم ، وتَوَسَّلوا إلَيهِ بِكَلامِهِ وتَشَفَّعوا بِهِ ، وأكثِرُوا الذِّكرَ وَالقُنوتَ وَالرُّكوعَ وَالسُّجودَ وَالخُضوعَ وَالخُشوعَ ، وَارفَعوا إلَيهِ حَوائِجَكُم ، فَقَد أذِنَ لَنا في ذلِكَ .
وأمّا قَولُهُ : «حَيَّ عَلَى الفَلاحِ» فَإِنَّهُ يَقولُ : أقبِلوا إلى بَقاءٍ لا فَناءَ مَعَهُ ، ونَجاةٍ لا هَلاكَ مَعَها ، وتَعالَوا إلى حَياةٍ لا مَوتَ مَعَها ، وإلى نَعيمٍ لا نَفادَ لَهُ ، وإلى مُلكٍ لا زَوالَ عَنهُ ، وإلى سُرورٍ لا حُزنَ مَعَهُ ، وإلى اُنسٍ لا وَحشَةَ مَعَهُ ، وإلى نورٍ لا ظُلمَةَ مَعَهُ ، وإلى سَعَةٍ لا ضيقَ مَعَها ، وإلى بَهجَةٍ لَا انقِطاعَ لَها ، وإلى غِنىً لا فاقَةَ مَعَهُ ، وإلى صِحَّةٍ لا سُقمَ مَعَها ، وإلى عِزٍّ لا ذُلَّ مَعَهُ ، وإلى قُوَّةٍ لا ضَعفَ مَعَها ، وإلى كَرامَةٍ يالَها مِن كَرامَةٍ ، وَاعجَلوا إلى سُرورِ الدُّنيا وَالعُقبى ، ونَجاةِ الآخِرَةِ وَالاُولى .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ : «حَيَّ عَلَى الفَلاحِ» فَإِنَّهُ يَقولُ : سابِقوا إلى ما دَعَوتُكُم إلَيهِ ، وإلى جَزيلِ الكَرامَةِ وعَظيمِ المِنَّةِ وسَنِيِّ ۳ النِّعمَةِ وَالفَوزِ العَظيمِ ، ونَعيمِ الأَبَدِ في جِوارِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله في مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُقتَدِرٍ .
وأمّا قَولُهُ : «اللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُ أعلى وأجَلُّ مِن أن يَعلَمَ أحَدٌ مِن خَلقِهِ ما عِندَهُ مِنَ الكَرامَةِ لِعَبدٍ أجابَهُ وأطاعَهُ ، وأطاعَ أمرَهُ وعَبَدَهُ ، وعَرَفَ وَعيدَهُ وَاشتَغَلَ بِهِ وبِذِكرِهِ ، وأحَبَّهُ وآمَنَ بِهِ ، وَاطمَأَنَّ إلَيهِ ووَثِقَ بِهِ ، وخافَهُ ورَجاهُ ، وَاشتاقَ إلَيهِ ووافَقَهُ في حُكمِهِ وقَضائِهِ ورَضِيَ بِهِ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ : «اللّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللّهُ أكبَرُ وأعلى وأجَلُّ مِن أن يَعلَمَ أحَدٌ مَبلَغَ كَرامَتِهِ لِأَولِيائِهِ ، وعُقوبَتِهِ لِأَعدائِهِ ، ومَبلَغَ عَفوِهِ وغُفرانِهِ ونِعمَتِهِ لِمَن أجابَهُ وأجابَ رَسولَهُ ، ومَبلَغَ عَذابِهِ ونَكالِهِ ۴ وهَوانِهِ لِمَن أنكَرَهُ وجَحَدَهُ .
وأمّا قَولُهُ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مَعناهُ : للّهِِ الحُجَّةُ البالِغَةُ عَلَيهِم بِالرَّسولِ وَالرِّسالَةِ وَالبَيانِ وَالدَّعوَةِ ، وهُوَ أجَلُّ مِن أن يَكونَ لِأَحَدٍ مِنهُم عَلَيهِ حُجَّةٌ ، فَمَن أجابَهُ فَلَهُ النّورُ وَالكَرامَةُ ، ومَن أنكَرَهُ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمينَ ، وهُوَ أسرَعُ الحاسِبينَ .
ومَعنى «قَد قامَتِ الصَّلاةُ» فِيالإِقامَةِ ؛ أيحانَ وَقتُ الزِّيارَةِ وَالمُناجاةِ وقَضاءِ الحَوائِجِ ودَركِ المُنى وَالوُصولِ إلَى اللّهِ وإلى كَرامَتِهِ وعَفوِهِ ورِضوانِهِ وغُفرانِهِ ۵ . ۶

1.كذا في المصدر ، وفي المصادر الاُخرى : «علم ما كان» بدل «عليهم بما كان» .

2.في بعض نسخ المصدر : «النوال» .

3.السنيّ : الرفيع (الصحاح : ج ۶ ص ۲۳۸۴ «سنا») .

4.نَكَّلَ به تنكيلاً : صنع به صنيعا يُحذِّر غيره . والنَّكال : ما نكَّلْتَ به غيرك كائنا ما كان (القاموس المحيط : ج ۴ ص ۶۰ «نكل») .

5.قال الصدوق؛ : إنّما ترك الراوي لهذا الحديث ذكر «حيّ على خير العمل» للتقيّة (معانيالأخبار : ص ۴۱) .

6.معاني الأخبار : ص ۳۸ ح ۱ ، التوحيد : ص ۲۳۸ ح ۱ كلاهما عن يزيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عن آبائه: ، فلاح السائل : ص ۲۶۲ ح ۱۵۶ عن زيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عن آبائه : ، بحار الأنوار : ج ۸۴ ص ۱۳۱ ح ۲۴ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سیزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5342
صفحه از 519
پرینت  ارسال به