۳۷۴۷.مثير الأحزان :مردى آمد ... و گفت : حسين، كجاست ؟
فرمود : «اين جايم» .
مرد گفت : بشارت به آتش ده !
فرمود : «بشارت به سوى پروردگارى مهربان و شفيعى صاحبْ فرمان دارم . تو كيستى ؟» .
گفت : من ، شمر بن ذى الجوشن هستم .
حسين عليه السلام فرمود : «اللّه اكبر ! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : سگى سياه و سفيد را ديدم كه به خونِ اهل بيتم، زبان مى زند » ... .
و نيز فرمود : «سگ هايى را ديدم كه مرا گاز مى گيرند و سگ پيسه اى در ميان آنها به چشم مى آمد كه از بقيّه بر من ، سخت گيرتر بود و آن ، تويى » ، و شمر ، دچار پيسى بود .