ر. ك: ج ۳ ص ۴۱۱ (بخش هفتم / فصل يكم / بگو مگوى مروان و امام عليه السلام در راه).
۲ / ۴
سوء استفاده از عنوان اتّحاد امّت
۳۵۵۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از عُقْبة بن سَمعان ـ: چون حسين عليه السلام از مكّه بيرون آمد ، فرستادگان عمرو بن سعيد بن عاص به فرماندهى يحيى بن سعيد ، راه را بر او گرفتند و گفتند : باز گرد . كجا مى روى ؟
حسين عليه السلام خوددارى ورزيد و ره سپار شد و دو گروه ، با تازيانه با هم درگير شدند .
چون امام حسين عليه السلام و يارانش به شدّت [از پيروى آنان] امتناع ورزيدند و حسين عليه السلام به راه خود رفت ، آنان فرياد كشيدند : اى حسين ! آيا از خدا، پروا نمى كنى ؟ از جماعت، بيرون مى روى و ميان امّت ، جدايى مى افكنى ؟
حسين عليه السلام [در پاسخ،] گفته خداى عز و جل را شاهد آورد : « «عمل من، از آنِ خودم است و عمل شما، از آنِ خودتان . شما از آنچه من مى كنم ، بيزاريد و من ، از آنچه شما مى كنيد ، بيزارم» » .
۳۵۵۲.تاريخ الطبرىـ به نقل از حسين بن عُقْبه مرادى ـ: زُبَيدى ، از عمرو بن حجّاج نقل مى كند كه عمرو، چون به ياران حسين عليه السلام نزديك شد ، به آنان گفت : اى كوفيان ! به اطاعت [از خليفه] و همراهى جماعت ، پايبند باشيد و در كشتن كسى كه از دين بيرون رفته و با پيشوا مخالفت كرده است ، ترديد مكنيد .
حسين عليه السلام به او فرمود : «اى عمرو بن حَجّاج ! آيا مردم را بر من مى شورانى ؟ آيا ما از دين ، بيرون رفتيم و شما در آن ، استوار مانديد ؟! هان ! به خدا سوگند ، چون قبضِ روح شديد و با همين اعمالتان مُرديد ، خواهيد دانست كه كدام يك از ما از دين ، بيرون رفته و چه كسى به در آمدن در آتش ، سزاوارتر است!» .