باب يكم : حكمت هاى عقلى و علمى
فصل يكم : عقل
۱ / ۱
خلقت عقل
۳۴۳۳.الخصالـ به سندش ، از امام حسين عليه السلام ، از امام على عليه السلام ـ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خداوند عز و جل ، عقل را از نور اندوخته نهفته در علم پيشين خود ـ كه حتّى پيامبران فرستاده شده و فرشتگان مقرّب را نيز از آن آگاه نكرده است ـ ، آفريد و علم را جان او ، فهم را روح او ، زُهد را سرِ او ، حيا را چشمان او ، حكمت را زبان او ، دلسوزى را همّت(/ دهان) او و رحمت را دل او قرار داد و سپس ، آن را با ده ويژگى، پُر و نيرومند ساخت : با يقين ، ايمان ، راستى ، آرامش ، اخلاص ، مدارا ، بخشش ، قناعت ، تسليم ، و سپاس گزارى .
سپس خدا به او فرمود : عقب بيا . پس عقب آمد. سپس به او فرمود : جلو بيا . جلو آمد. سپس به او فرمود : سخن بگو . پس گفت : ستايش ، خدايى را كه نه ضدّى دارد و نه همتايى ، نه مانندى و نه همسانى ، نه هم سنگى دارد و نه شبيهى ؛ آن كه همه چيز در برابر عظمتش خاضع است .
پس خداى ـ تبارك و تعالى ـ فرمود : به عزّت و جلالم سوگند كه آفريده اى از تو نيكوكارتر نيافريدم ؛ نه از فرمان من فرمان بُردارتر ، و نه والاتر و شريف تر و عزيزتر از تو .
به سبب [وجود] تو ، مؤاخذه و عطا مى كنم و با تو ، يكتا شمرده شده و پرستيده مى شوم و با تو ، خوانده شده ، به من ، اميد برده مى شود و به وسيله تو ، جستجو مى شوم و با تو، از من مى ترسند و مى هراسند، و ثواب و عِقاب ، به دست توست .
پس عقل در اين هنگام ، به سجده افتاد و هزار سال در سجده مانْد .
پروردگار ـ تبارك و تعالى ـ فرمود : سرت را بلند كن و بخواه ، كه داده مى شود و شفاعت كن ، كه شفاعت مى شود .
عقل ، سر بلند كرد و گفت : خداى من! از تو مى خواهم شفاعتم را براى هر كس كه مرا در او قرار دادى ، بپذيرى .
خداى بزرگ بِشْكوه ، به فرشتگانش فرمود : شما را گواه مى گيرم كه من، او را براى هر عاقلى شفيع كردم » .