فصل چهارم : رَجعت
۳۵۱۵.الخرائج والجرائحـ به نقل از جابر ، از امام باقر عليه السلام ـ: حسين بن على عليه السلام پيش از كشته شدن به يارانش فرمود : «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : پسر عزيزم! تو به زودى به سوى عراق، كشانده مى شوى و آن، سرزمينى است كه پيامبران و اوصياىِ پيامبران ، آن را ديده اند و آن ، سرزمينى به نام عَمورا است و تو در آن جا شهيد مى شوى و گروهى از يارانت با تو به شهادت مى رسند كه آنان ، درد شمشيرها را حس نمى كنند .
سپس تلاوت فرمود : «گفتيم : اى آتش! بر ابراهيم ، سرد و سلامت باش» . آتش جنگ، بر تو و بر ايشان ، سرد و سلامت است .
پس مژده دهيد كه ـ به خدا سوگند ـ اگر ما را بكُشند ، بر پيامبرمان در مى آييم . سپس ، آن مقدار كه خدا بخواهد ، درنگ مى كنم و من ، نخستين فردى هستم كه از قبر بيرون مى آيم و خروجم با خروجِ امير مؤمنان و قيامِ قائم و زندگانى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همراه مى شود .
سپس ، سفيرانى از آسمان، از نزد خدا بر من فرود مى آيند كه تا آن زمان ، بر زمين، فرود نيامده اند و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل عليهم السلام و افواج فرشتگان ، بر من فرود مى آيند و محمّد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و من و برادرم و همه كسانى كه خدا بر ايشان منّت نهاده است، سوار بر مَركب هايى از مَركب هاى خداوند ، اسبانى رنگارنگ از جنس نور كه هيچ مخلوقى بر آنها سوار نشده ، فرود مى آييم .
سپس ، محمّد صلى الله عليه و آله پرچمش را برافراشته مى سازد و آن را به همراه شمشيرش به قائمِ ما مى سپارد . . . و بركت ، از آسمان به زمين، نازل مى شود تا آن جا كه درخت از سنگينى بارِ ميوه اش كه خدا براى آن خواسته ، مى شكند و ميوه زمستان را در تابستان مى خورند و ميوه تابستان را در زمستان ؛ و اين ، سخن خداى متعال است : «و اگر اهل شهرها ايمان مى آوردند و پرهيزگارى پيشه مى كردند ، بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم ؛ امّا دروغ انگاشتند» .
سپس ، خداوند ، كرامتى به پيروان ما مى بخشد كه چيزى از زمين و آنچه در آن است ، بر ايشان پنهان نمى ماند تا آن جا كه مرد مى خواهد بداند خانواده اش چه مى كنند ، پس به آنان از آنچه مى كنند ، خبر مى دهد» .