۳ / ۶
نتيجه آگاهى از قَدَر
۳۵۰۲.التوحيدـ به نقل از عمرو بن جُمَيع ، از امام صادق عليه السلام ـ: پدرم [امام باقر عليه السلام ] از جدّش [امام زين العابدين عليه السلام ]، در باره جدّش [امام على عليه السلام ] برايم نقل كرد كه: حسين بن على عليه السلام بر معاويه در آمد . معاويه به او گفت : چه چيز ، پدرت [على] را وا داشت كه بصريان را بكُشد و شبِ همان روز ، با دو جامه معمولى ، در خيابان ها و كوچه هايشان بچرخد ؟
فرمود : «علمش به اين كه در آنچه بايد به او برسد ، خطا نمى رود و آنچه خطا رفته، نبايد مى رسيده است ، او را به اين كار [شجاعانه] وا داشت» .
معاويه گفت : راست گفتى .
۳۵۰۳.الأخبار الطِوال :حسين عليه السلام از بَطنُ الرُّمّه ۱ حركت كرد . عبد اللّه بن مطيع ـ كه از عراق بازمى گشت ـ او را ديد . بر ايشان سلام داد و گفت : پدر و مادرم فدايت باد ، اى فرزند پيامبر خدا! چه چيز ، تو را از حرم خدا (مكّه) و حرم جدّت (مدينه) بيرون آورده است ؟
حسين عليه السلام فرمود : «كوفيان به من نامه نوشته و از من خواسته اند كه به اميد زنده كردن نشانه هاى حق و ميراندن بدعت ها ، بر آنان در آيم» .
ابن مطيع به او گفت : تو را به خدا سوگند مى دهم كه به كوفه نروى كه ـ به خدا سوگند ـ ، اگر به آن جا بروى ، بى ترديد ، تو را مى كُشند .
امام حسين عليه السلام فرمود : « «به ما چيزى نمى رسد ، جز آنچه خدا براى ما نوشته است» » .
سپس با او خداحافظى كرد و رفت .