103
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سیزدهم

۳ / ۲

گونه هاى قضا و قدر

۳۴۹۸.التوحيدـ به سندش ، از امام حسين عليه السلام ـ: مردى عراقى بر امير مؤمنان عليه السلام در آمد و گفت : به ما بگو ، آيا حركت كردن ما به سوى شاميان ، به قضا (حُكم) و قَدَر (تقديرِ) خداوند بود ؟
امير مؤمنان عليه السلام به او فرمود : «آرى ، اى پيرمرد ! به خدا سوگند ، از تپّه اى بالا نرفتيد و از درّه اى پايين نيامديد ، جز با قضا و قدر خداوند» .
پيرمرد گفت : اى امير مؤمنان! پس رنجم را به حساب خدا مى گذارم (كار از من نيست تا پاداشى بخواهم) .
امام عليه السلام فرمود : «اى پير ! درنگ كن . شايد گمان مى كنى كه قضا و قدر، حتمى بوده است ؟! اگر چنين بود ، پاداش و كيفر، و امر و نهى و بازدارى ، باطل مى بود و معناى وعده و وعيد ، از ميان مى رفت و براى بدكار، سرزنش و براى نيكوكار، ستايشى نبود و مى شد كه نيكوكار به سرزنش ، سزاوارتر از گنهكار باشد و گنهكار به ستودن ، سزاوارتر از نيكوكار . اين [سخن تو] ، گفته بندگان بت ها و دشمنانِ [خداى] رحمان ، و نيز قَدَريان و مَجوس اين امّت است .
اى پير ! خداى عز و جل با اختيار ، تكليف كرده است و با بر حذر داشتن ، نهى كرده است و در برابر كم ، عطاى فراوان داده و از سرِ چيرگى بر او ، نافرمانى نشده است و به زور ، از او اطاعت نشده است و آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آنهاست ، بيهوده نيافريده است . اين ، گمانِ كسانى است كه كفر ورزيدند . پس واى بر كسانى كه كافر شدند، از آتش!» . ۱
پيرمرد برخاست و چنين گفت :

تو امامى هستى كه با طاعتش اميد داريمبه مغفرت [خداى] رحمان، در روز نجات.
هر چه از دين ما كه پوشيده بود ، روشن ساختىپروردگارت در برابر آن و از جانب ما، جزاى خير به تو دهد!
عذرى در كار زشت نيستكه من، خود از سرِ فسق و نافرمانى، آن را انجام داده ام.
نه ! هرگز نمى توان گفت : آن كه خود نهى كرد، آن را كرداى قوم ! من بودم كه بندگىِ شيطان را كردم.
فسق را نه دوست داشت و نه آن را خواستو نه قتل ولىّ خود را از سرِ ستم و تجاوز [خواست] .
چگونه [اين امور را] دوست داشته باشد ، در حالى كه در نهى خود ، مصمّم استو [خداى] صاحب عرش، به وضوح، اين را آشكار كرده است .

1.اشاره است به آيه ۲۷ از سوره ص .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سیزدهم
102

۳ / ۲

أصنافُ القَضاءِ وَالقَدَرِ

۳۴۹۸.التوحيد بإسناده عن الحسين بن عليّ عليهماالسلام :دَخَلَ رَجُلٌ مِن أهلِ العِراقِ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : أخبِرنا عَن خُروجِنا إلى أهلِ الشّامِ أبِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ وقَدَرٍ ؟
فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : أجَل يا شَيخُ ، فَوَاللّهِ ما عَلَوتُم تَلعَةً ۱ ولا هَبَطتُم بَطنَ وادٍ إلّا بِقَضاءٍ مِنَ اللّهِ وقَدَرٍ .
فَقالَ الشَّيخُ : عِندَ اللّهِ أحتَسِبُ عَنائي يا أميرَ المُؤمِنينَ .
فَقالَ : مَهلاً يا شَيخُ ، لَعَلَّكَ تَظُنُّ قَضاءً حَتما وقَدَرا لازِما ! لَو كانَ كَذلِكَ لَبَطَلَ الثَّوابُ وَالعِقابُ وَالأَمرُ وَالنَّهيُ وَالزَّجرُ ، ولَسَقَطَ مَعنَى الوَعيدِ وَالوَعدِ ، ولَم يَكُن عَلى مُسيءٍ لائِمَةٌ ولا لِمُحسِنٍ مَحمَدَةٌ ، ولَكانَ المُحسِنُ أولى بِاللّائِمَةِ مِنَ المُذنِبِ ، وَالمُذنِبُ أولى بِالإِحسانِ مِنَ المُحسِنِ ! تِلكَ مَقالَةُ عَبَدَةِ الأَوثانِ وخُصَماءِ الرَّحمنِ وقَدَرِيَّةِ هذِهِ الاُمَّةِ ومَجوسِها .
يا شَيخُ ! إنَّ اللّهَ عز و جل كَلَّفَ تَخييرا ، ونَهى تَحذيرا ، وأعطى عَلَى القَليلِ كَثيرا ، ولَم يُعصَ مَغلوبا ، ولَم يُطَع مُكرِها ، ولَم يَخلُقِ السَّماواتِ وَالأَرضَ وما بَينَهُما باطِلاً ، ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَروا ، فَوَيلٌ لِلَّذينَ كَفَروا مِنَ النّارِ ۲ .
قالَ : فَنَهَضَ الشَّيخُ وهُوَ يَقولُ :

أنتَ الإِمامُ الَّذي نَرجو بِطاعَتِهِيَومَ النَّجاةِ مِنَ الرَّحمنِ غُفرانا
أوضَحتَ مِن دينِنا ما كانَ مُلتَبِساجَزاكَ رَبُّكَ عَنّا فيهِ إحسانا
فَلَيسَ مَعذِرَةٌ في فِعلِ فاحِشَةٍقَد كُنتُ راكِبَها فِسقا وعِصيانا
لا لا ولا قائِلاً ناهيهِ أوقَعَهُفيها عَبَدتُ إذا يا قَومِ شَيطانا
ولا أحَبَّ ولا شاءَ الفُسوقَ ولاقَتلَ الوَلِيِّ لَهُ ظُلما وعُدوانا
أنّى يُحِبُّ وقَد صَحَّت عَزيمَتُهُذُو العَرشِ أعلَنَ ذاكَ اللّهُ إعلانا ۳

1.التَّلْعَةُ : ما ارتفع من الأرض (الصحاح : ج ۳ ص ۱۱۹۲ «تلع») .

2.تلميح إلى الآية ۲۷ من سورة ص .

3.التوحيد : ص ۳۸۰ ح ۲۸ عن عليّ بن جعفر الكوفي عن الإمام الهادي عن آبائه: ، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۳ ح ۱۹ وراجع : الكافي : ج ۱ ص ۱۵۵ ح ۱ وتحف العقول : ص ۴۶۸ والفصول المختارة : ص ۷۰ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد سیزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5747
صفحه از 519
پرینت  ارسال به