۱۰ / ۲۰
قافيه «ف»
۰.
آيا با آن كه تمام كارهايم نادرست استقصد ملامت ديگران را بنمايم ؟
انسان، زمانى كه پنجاه سال زندگى كندو در او آثار خويشتندارى نباشد،
ديگر به هدايتْ يافتِ او اميدى نيستزيرا با قصد دور شدن از حقيقت،خودش را هلاك كرده است.
تا كى منصفانه رفتار نكنمو تمام توان خود را مصروف دادگرى نسازم ؟!
واى بر من ، اگر اندرزهايم به ديگران سود دهدو براى من ، جز الفاظ آن نمانَد !
۱۰ / ۲۱
قافيه «ق»
۰.
بدان كه تنها مسابقه اى كه ارزش رقابت دارد ، پارسايى استو جز آن ، چيزى ارزش مسابقه دادن ندارد .
هر چيزى كه انسان در اين جهان ، مالك شود ، از بُن ، نابود مى شودو [تنها ، ]كار خير در نزد خداوند ، باقى مى ماند .
به زودى همدم پشيمانى خواهى شدوقتى كه در روز حسابرسى خداوند ، شيون سر دهى .
آيا هيچ مى دانى كه آن ، چه روزى است ؟خوب بينديش و بدان كه آن ، روز جدايى است .
اين جدايى ، همانند ديگر جدايى ها نيستزيرا در آن ، اميد ديدار مجدّدى وجود ندارد .
۱۰ / ۲۲
قافيه «ك»
۰.
از صاحب تجربه [كه سرد و گرم روزگار را چشيده] در شگفتمكه چگونه در غفلت است و به دنبال سرگرمى مى رود !
در شگفتم از كسى كه جانش در گروِ رسوايى ها و خطاهايش استو در كوشيدن براى رهايىِ جانش كوتاهى مى كند .
با تنبلى و نادانى ، موجب هلاكت خويش مى شودو خود را به مَهلكه هاى ترسناك، در مى اندازد
با تكرار كردن گناهان در هر روزو با پرده درى در انجام دادن حرام هاى خداوند .
اين را وقتى خواهد فهميد كه مرگ ، ناگهان به سراغش بيايدو گريه كنندگان ، بر گِردش حلقه زنند .