۱۰ / ۱۶
قافيه «ط»
۰.
انسان را ننگ و عار ، همين بس كه او رااز مقام بلند انسانى ، رو به پستى و انحطاط ببينى :
بر انجام دادن كارهاى نكوهيده، حريص باشدو از كارهاى نيك ، گسسته و نسبت به آنها بى نشاط باشد .
از بالاى مجلس ، امر و نهى كندبا اشاره دستانش به خادمان .
بپندارد كه رامشگرى و خوش گذرانىجواز گذشتن از صراط است .
به حقيقت كه اين بدبخت ، زيانكار و گم راه گشته استو شاه رگ قلب او ، پاره شده است .
۱۰ / ۱۷
قافيه «ظ»
۰.
هر گاه انسان به خود ، خيانت كندهيچ كس اميد ندارد كه وى حريمش را حفظ كند .
چنين كسى ، نه وفايى دارد و نه پروايىو به هيچ اندرزى گوش فرا نمى دهد .
زهد انسان پرهيزگار، به تراشيدن سرو پوشيدن لباس هاى خشن نيست ؛
بلكه به هدايت يافتن در گفتار و كردارو به اصلاح رفتار و خاكسارى هميشگى نگاهش [در دنيا] است .
نيز به انجام دادن كارهايى است كه رهايى بخش و رشد دهنده اندو باعث رهايى انسان از شراره هاى آتش [دوزخ] مى شوند .