۹ / ۵
تمثّل به سخن زُمَيل بن اُبَير فَزارى
پس از آن كه حسن عليه السلام صلح با معاويه را پذيرفت ، سليمان بن صُرَد خُزاعى و سعيد بن عبد اللّه حنفى به حسين عليه السلام پيشنهاد كردند كه از صلح ، باز گردد .
حسين عليه السلام فرمود : «اين كار نمى شود و به صلاح نيست ».
گفتند : پس چه زمانى [از كوفه] خارج مى شوى ؟
فرمود : «اگر خدا بخواهد ، فردا» .
هنگامى كه حسين عليه السلام حركت كرد ، آنان نيز با او خارج شدند. زمانى كه از دِيْرِ هند گذشتند ، حسين عليه السلام نگاهى به كوفه كرد و به شعر زُمَيل بن اُبَير فَزارى ، فرزند اُمّ دينار ، تمثّل جُست كه :
۰.
من، از سرِ بغض ، جدا نشده اماز ديار مردمى كه مدافع خانه و حريم من بودند .
امّا آنچه مقدّر گشته ، واقع مى شود .منتظر باش ، منتظر ، تا آنچه مقدّر شده ، به انجام رسد .