۹ / ۲
تمثُّل به شعر فَرْوه ، در پايان سخنرانى اش در روز عاشورا
۰.
اگر دشمن را فرارى دهيم، كه از ديرباز ، كار ما فرارى دادن دشمن بودهو اگر هم به ظاهر مغلوب شويم ، [چون حق با ماست ،] هيچ وقت شكست خورده نيستيم .
عادت و خوى ما ترس نيست ؛ ليكناَجَل هاى ما و روزگار دولت ديگران رسيده است .
هر گاه [شتر] مرگ ، سينه اش را از درِ خانه گروهى برداردبى گمان ، آن را در كنار گروه ديگرى مى خوابانَد .
همين مرگ ، اشراف قوم مرا نابود كردهمان گونه كه پيشينيان را هم نابود كرد .
اگر پادشاهان عالم در اين دنيا جاودانه مى ماندند ، ما هم مى مانديمو اگر بزرگان ، باقى مى ماندند ، ما هم باقى مى مانديم .
به شماتت كنندگان ما بگوييد كه دست بردارندچرا كه آنان نيز مانند ما ، مرگ را ملاقات خواهند كرد .
۹ / ۳
تمثّل به شعر ابن مُفَرِّغ ، راى خارج شدن از مدينه
ابو سعيد مَقبُرى مى گويد : حسين عليه السلام را ديدم كه به مسجد مدينه آمد ، در حالى كه دو نفر همراهى اش مى كردند . گاه به گاه ، به يكى از آنها تكيه مى كرد و به شعرهاى ابن مُفَرِّغ ، تمثّل مى جُست :
من ، چوپانان را در سپيده دمان نترسانده امبا شبيخون زدن ، و مرا يزيد [بن مفرِّغ] نخوانند
در آن روزى كه از ترس ، دست در دست ظلم بگذارمو از كمين مرگ ، [هراسناك] كنار بكشم .
پيشِ خود گفتم : به خدا سوگند ، او به اين شعرها تمثّل نجُست ، مگر به خاطر اين كه تصميم دارد كار مهمّى انجام دهد . دو روز بعد ، به من خبر رسيد كه حسين عليه السلام به سوى مكّه حركت كرده است .