۳ / ۱۱
نيكى به اندازه معرفت
۳۹۵۷.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى :مردى باديه نشين نزد حسين بن على عليه السلام آمد و به ايشان گفت : اى فرزند پيامبر خدا! من ، ديه اى كامل را ضامنم و از اداى آن، عاجز . با خود گفتم : از كريم ترينِ مردمان، درخواست مى كنم و كريم تر از خاندان پيامبر خدا نديدم .
حسين عليه السلام فرمود : «اى برادر عرب ! از تو سه مسئله مى پرسم . اگر يكى را پاسخ دادى ، يكْ سومِ مال (بدهى ات) را به تو مى دهم و اگر دو تا را پاسخ دادى ، دو سومِ آن را و اگر هر سه را پاسخ دادى ، همه مال [مورد درخواستت] را به تو مى دهم» .
باديه نشين گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! آيا مانند تو از مانند من مى پرسد ، در حالى كه تو از اهل علم و شرفى ؟!
حسين عليه السلام فرمود : «آرى . من از جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمايد : نيكى به اندازه معرفت است .
باديه نشين گفت : هر چه مى خواهى بپرس . اگر پاسخ دادم كه خوب ؛ وگر نه ، پاسخ را از تو ياد مى گيرم؛ و نيرويى جز از جانب خدا نيست .
حسين عليه السلام فرمود : «برترين عمل چيست ؟» .
گفت : ايمان به خدا .
فرمود : «راه نجات از هلاكت چيست ؟» .
گفت : اعتماد به خدا .
فرمود : «زيورِ مرد چيست ؟» .
گفت : علم همراه با بردبارى .
فرمود : «اگر نتوانست ؟» .
گفت : دارايىِ همراه با جوانْ مردى .
فرمود : «اگر آن را هم نتوانست ؟» .
گفت : فقر همراه با شكيبايى .
فرمود : «اگر آن را نيز نداشت ؟» .
گفت : صاعقه اى از آسمان، فرود آيد و او را بسوزانَد .
حسين عليه السلام خنديد و كيسه اى حاوى هزار دينار برايش انداخت و انگشترش را هم به او بخشيد كه نگينش دويست درهم مى ارزيد . سپس به باديه نشين فرمود : «دينارهاى طلا را به طلبكارانت بده و انگشتر را به مصرف خود برسان» .
باديه نشين، آن را از ايشان گرفت و رفت و چنين گفت : «خدا ، داناتر است كه رسالتش را در كجا قرار دهد» .