409
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم

۴ / ۱۱

سفارش امام على به حسين عليهما السلام

۷۱۰.تحف العقول :امام على عليه السلام در وصيّت به فرزندش حسين عليه السلام فرمود : «پسر عزيزم! تو را به پروا كردن از خدا در توانگرى و نادارى ، و حقگويى در خشنودى و خشم ، و ميانه روى در توانگرى و نادارى ، و دادورزى با دوست و دشمن ، و عمل كردن [به تكاليف ]در نشاط و سستى ، و خشنودى از خدا در سختى و آسايش ، سفارش مى كنم .
پسر عزيزم ! هر گزندى كه در پى آن بهشت باشد ، گزند نيست و هر خوشى اى كه پس از آن دوزخ باشد ، خوشى نيست . هر نعمتى در برابر بهشت ، كوچك است و هر بلايى در برابر دوزخ ، عافيت است .
پسر عزيزم ! بدان كه هر كس عيب خود را ببيند ، از عيب ديگران مى پرهيزد و هر كه از جامه پرهيزگارى برهنه ماند ، هيچ جامه اى او را نمى پوشاند و هر كه به داده خدا خشنود باشد ، بر از دست داده خود ، اندوه نمى خورد و هر كه شمشير ستم بركشد ، بِدان كشته مى شود و هر كه براى برادر [دينى] چاه كَنَد ، خود در آن مى افتد و هر كه پرده ديگرى بدرد ، پردگيانِ خانه اش عيان مى شوند (/ عيب هاى درون خانه اش نمايان مى شوند) و هر كه خطاى خود را از ياد بَرَد ، خطاى ديگرى را بزرگ مى شمارد و هر كه خود را به تكلّف اندازد ، نابود مى شود و هر كه به گرداب ها در افتد ، غرق مى شود و هر كه شيفته رأى خود گردد ، گم راه مى شود و هر كه به خردِ خود بسنده نمايد ، مى لغزد و هر كه بر مردمْ بزرگى فروشد ، خوار مى شود و هر كه با دانشوران بنشيند ، شُكوه مى يابد و هر كه با بى مايگان در آميزد ، زبون مى شود و هر كه با مردمْ ستيزه كند ، دشنام مى شنود و هر كه به جاى هاى نامناسب رود ، متّهم مى گردد و هر كه شوخى كند، سبك مى شود و هر كه چيزى را بسيار كند، بِدان شناخته مى گردد و هر كه پُر گويد ، پُر خطا مى كند و هر كه خطا كند ، كم شرم مى شود و هر كه كم شرم شود ، كم تقوا مى گردد و هر كه كم تقوا شود ، دلش مى ميرد و هر كه دلش بميرد ، به دوزخ مى رود .
اى پسر عزيزم ! هر كه به عيب هاى مردم نگرد و اين كار را بر خود روا شمارد ، به راستى كه احمق است . هر كه بينديشد ، عبرت مى گيرد و هر كه عبرت گيرد ، [از ناشايست ها] كناره مى جويد و هر كه كناره جويد ، سالم مى ماند و هر كه شهوت را رها كند ، آزاد خواهد بود و هر كه رشك را رها كند ، محبوب مردم خواهد بود .
اى پسر عزيزم ! عزّت مؤمن ، بى نيازىِ او از مردم است ، و قناعت ، مالى است كه پايان نمى پذيرد . هر كه بسيار ياد مرگ كند ، به اندك مايه اى از دنيا راضى مى شود و هر كس بداند كه سخن او در شمار كردار اوست ، كم سخن مى گويد ، مگر در آنچه سودش دهد .
اى پسر عزيزم ! شگفتا از كسى كه از كيفر مى ترسد ؛ ولى [از گناه] دست نمى كشد ، و اميد ثواب دارد ؛ ولى توبه نمى كند و عمل نمى نمايد !
اى پسر عزيزم ! انديشه ، روشنى مى بخشد . غفلت ، تيرگى است و نادانى ، گم راهى . نيك فرجام ، كسى است كه از ديگران پند گيرد و ادب ، بهترين ميراث و نيك خويى ، بهترين همنشين است . با گسستن پيوند خانوادگى (قطع رَحِم) ، پيشرفتى نخواهد بود و با تبهكارى ، توانگرى اى .
اى پسر عزيزم ! عافيت ، ده بخش است كه نُه بخش آن ، خاموشى است جز ذكر خدا ، و يك بخش هم ترك همنشينى با بى خردان است .
اى پسر عزيزم ! هر كه به نافرمانى از خدا در مجالس ، خودنمايى كند ، خداوند زبونش مى سازد و هر كه دانش بجويد ، دانا مى شود .
اى پسر عزيزم ! سرلوحه دانش ، مدارا كردن و آسيب آن ، پرده درى است . و شكيبايى بر مصيبت ها ، از گنجينه هاى ايمان است . پاك دامنى ، زيور نادارى است و سپاسگزارى ، زيورِ توانگرى . ديدارِ بسيار ، تنگ دلى مى آورد و آرامش [و اعتماد ]پيش از آزمايش ، بر خلاف احتياط است و خودپسندىِ مرد ، نشانه سستىِ خرد اوست .
اى پسر عزيزم ! بسا نگاهى كه افسوس مى آورد و بسا سخنى كه نعمت مى برد !
اى پسر عزيزم ! شرافتى برتر از اسلام و كَرَمى گرامى تر از پرهيزگارى و دژى استوارتر از پارسايى و شفيعى مؤثّرتر از توبه و جامه اى زيباتر از آسايش و مالى فقرزداتر از خشنودى به روزى نيست ، و هر كه به گذران روزانه اكتفا كند ، زود به آسايش رسيده و به آرامش ، دست يافته است .
اى پسر عزيزم ! آز ، كليد رنج و مَركبِ دشوارى و انگيزه افتادن به كام گناهان است و آزمندى ، هر عيبى را در بر دارد . براى ادب آموزى تو ، همان بس كه آنچه از ديگرى بد مى دانى [ ، انجام ندهى] . برادرت را بر تو ، همان حقّى است كه تو را بر اوست . هر كه با بى عاقبت نگرى به كارها در آيد ، با گرفتارى ها رو به رو مى شود . چاره جويى پيش از اقدام به كارى ، تو را از پشيمانى ايمن مى دارد . هر كه رأى هاى گونه گون را در نظر آورد ، جايگاه هاى خطا را مى شناسد . شكيبايى ، سپرى برابر نيازمندى است . بخل ، روپوشِ بيچارگى است . آزمندى ، نشانه نياز است . خيررسانِ نادار ، بهتر از داراىِ بسياربخشِ جفاكار است . ۱ هر چيز را خوراكى است و خوراك مرگ ، آدمى زاده است .
اى پسر عزيزم ! هيچ گنهكارى را نوميد مكن . چه بسيار گناه آلوده اى كه نيك انجام گشته و چه بسا نيك كردارى كه در پايان عمر ، به تباهى گراييده و به دوزخ رفته است و ما [از اين بدانجامى] ، به خدا پناه مى بريم .
اى پسر عزيزم ! چه بسا نافرمانى كه نجات يافته ۲ و چه بسا فرمان بردارى كه سقوط كرده است ! هر كه در پى راستى بكوشد ، سبك بار است و رهيابىِ نفْس ، در مخالفت با اوست . [گذشتِ] ساعت ها ، عمر را مى كاهد . واى بر ستمكاران از نيك داورترينِ داوران و آگاه از درونِ نهان كنندگان !
اى پسر عزيزم ! چه بد توشه اى است تجاوز به بندگان براى رستاخيز [انسان] ! در هر جرعه اى ، گلوشكنى و در هر لقمه اى ، گلوگيرى است . هرگز به نعمتى نمى رسى ، جز با جدايى از نعمت ديگر . چه قدر آسايش به رنج ، و تنگ دستى به نعمت ، و مرگ به زندگى ، و بيمارى به تن درستى ، نزديك است! خوشا آن كه كار و دانشش ، و دوستى و دشمنى اش ، و گرفتن و رها كردنش ، و سخن گفتن و خموشى اش ، و كردار و گفتارش را ويژه خدا گردانْد (براى او ناب و سَره ساخت)! و آفرين و آفرين بر دانايى كه عمل كند و بكوشد و از شبيخون مرگ بهراسد و آماده و مهيّا گردد ؛ [همو كه] اگر از او بپرسند ، اندرز مى گويد و اگر او را وا نهند ، خاموش مى ماند ؛ [آن كه ]سخنش درست است و خموشى اش از درماندگى در پاسخگويى نيست! و واى بر كسى كه به بلاى محروميت و خوارى و نافرمان بردارى ، دچار است و آنچه را از ديگرى بد مى داند ، در باره خود ، نيك مى پندارد و آنچه را خود به جاى مى آورد ، براى مردم ، بد مى شمارد !
اى پسر عزيزم ! بدان كه هر كس نرم سخن شود ، دوستى اش واجب مى گردد . خداوند ، تو را به رهيابى اش توفيق دهد و به قدرت خويش ، تو را اهل اطاعت خود سازد ، كه او نيك بخشِ گشاده دست است» . ۳

1.يعنى آن كس كه با وجود نادارى ، با خوش خويى و دوستى ، خيرى بى منّت به مردم رساند ، بهتر از كسى است كه همراه با كج خُلقى و تندخويى و منّت نهادن ، بخشش بسيار مى كند» .

2.مراد ، آن است كه با تغيير جهت دادن و توبه كردن ، دست از نافرمانى كشيده و نجات يافته است ، نه آن كه با استمرار معصيت ، رستگار شده باشد . م .

3.ترجمه اين حديث ، از رهاورد خرد (ترجمه پرويز اتابكى از تحف العقول) است ، با ويرايش و برخى تصرّفات . م .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
408

۴ / ۱۱

وَصِيَّةُ الإِمامِ عَلِيٍّ لِلحُسَينِ عليهم السلام

۷۱۰.تحف العقول عن الإمام عليّ عليه السلامـ في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ الحُسَينِ عليه السلام ـ: يا بُنَيَّ! اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ فِي الغِنى وَالفَقرِ ، وكَلِمَةِ الحَقِّ فِي الرِّضا وَالغَضَبِ ، وَالقَصدِ فِي الغِنى وَالفَقرِ ، وبِالعَدلِ عَلَى الصَّديقِ وَالعَدُوِّ ، وبِالعَمَلِ فِي النِّشاطِ وَالكَسَلِ ، وَالرِّضا عَنِ اللّهِ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .
أي بُنَيَّ! ما شَرٌّ بَعدَهُ الجَنَّةُ بِشَرٍّ، ولا خَيرٌ بَعدَهُ النّارُ بِخَيرٍ. وكُلُّ نَعيمٍ دُونَ الجَنَّةِ مَحقورٌ، وكُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافِيَةٌ.
وَاعلَم ـ أي بُنَيَّ ـ ، أنَّهُ مَن أبصَرَ عَيبَ نَفسِهِ شَغَلَ عَن عَيبِ غَيرِهِ، ومَن تَعَرّى مِن لِباسِ التَّقوى لَم يَستَتِر بِشَيءٍ مِنَ اللِّباسِ ، ومَن رَضِيَ بِقِسمِ اللّهِ لَم يَحزَنَ عَلى ما فاتَهُ، ومَن سَلَّ سَيفَ البَغيِ قُتِلَ بِهِ، ومَن حَفَرَ بِئرا لِأَخيهِ وَقَعَ فيها، ومَن هَتَكَ حِجابَ غَيرِهِ انكَشَفَت عَوراتُ بَيتِهِ ، ومَن نَسِيَ خَطيئَتَهُ استَعظَمَ خَطيئَةَ غَيرِهِ، ومَن كابَدَ ۱ الاُمورَ عَطَبَ ۲ ، ومَنِ اقتَحَمَ الغَمَراتِ ۳ غَرِقَ، ومَن اُعجِبَ بِرَأيهِ ضَلَّ، ومَنِ استَغنى بِعَقلِهِ زَلَّ، ومَن تَكَبَّرَ عَلَى النّاسِ ذَلَّ، ومَن خالَطَ العُلَماءَ وُقِّرَ، ومَن خالَطَ الأَنذالَ حُقِّرَ، ومَن سَفِهَ عَلَى النّاسِ شُتِمَ، ومَن دَخَلَ مَداخِلَ السَّوءِ اتُّهِمَ، ومَن مَزَحَ استُخِفَّ بِهِ، ومَن أكثَرَ مِن شَيءٍ عُرِفَ بِهِ، ومَن كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطاؤُهُ، ومَن كَثُرَ خَطاؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ، ومَن قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، ومَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ، ومَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ .
أي بُنَيَ! مَن نَظَرَ في عُيوبِ النّاسِ ورَضِيَ لِنَفسِهِ بِها فَذاكَ الأَحمَقُ بِعَينِهِ، ومَن تَفَكَّرَ اعتَبَرَ، ومَنِ اعتَبَرَ اعتَزَلَ، ومَنِ اعتَزَلَ سَلِمَ، ومَن تَرَكَ الشَّهَواتِ كانَ حُرّا، ومَن تَرَكَ الحَسَدَ كانَت لَهُ المَحَبَّةُ عِندَ النّاسِ .
أي بُنَيَ! عِزُّ المُؤمِنُ غِناهُ عَنِ النّاسِ، وَالقَناعَةُ مالٌ لا يَنفَدُ، ومَن أكثَرَ ذِكرَ المَوتِ رَضِيَ مِنَ الدُّنيا بِاليَسيرِ، ومَن عَلِمَ أنَّ كَلامَهُ مِن عَمَلِهِ قَلَّ كَلامُهُ إلّا فيما يَنفَعُهُ.
أي بُنَيَ! العَجَبُ مِمَّن يَخافُ العِقابَ فَلَم يَكُفَّ، ورَجَا الثَّوابَ فَلَم يَتُب ويَعمَل .
أي بُنَيَ! الفِكرَةُ تورِثُ نورا، وَالغَفلَةُ ظُلمَةٌ، وَالجَهالَةُ ضَلالَةٌ، وَالسَّعيدُ مَن وُعِظَ بِغَيرِهِ، وَالأَدَبُ خَيرُ ميراثٍ، وحُسنُ الخُلُقِ خَيرُ قَرينٍ، لَيسَ مَعَ قَطيعَةِ الرَّحِمِ نَماءٌ، ولا مَعَ الفُجورِ غِنىً.
أي بُنَيَ! العافِيَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةٌ مِنها فِي الصَّمتِ إلاّ بِذِكرِ اللّهِ ، وواحِدٌ في تَركِ مُجالَسَةِ السُّفَهاءِ.
أي بُنَيَ! مَن تَزَيّا بِمَعاصِي اللّهِ فِي المَجالِسِ أورَثَهُ اللّهُ ذُلّاً، ومَن طَلَبَ العِلمَ عَلِمَ .
يا بُنَيَ! رَأسُ العِلمِ الرِّفقُ وآفَتُهُ الخُرقُ ۴ ، ومِن كُنوزِ الإِيمانِ الصَّبرُ عَلَى المَصائِبِ، وَالعَفافُ زينَةُ الفَقرِ، وَالشُّكرُ زينَةُ الغِنى، كَثرَةُ الزِّيارَةِ تورِثُ المَلالَةَ ، وَالطُّمَأنينَةُ قَبلَ الخُبرَةِ ضِدُّ الحَزمِ، وإعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ يَدُلُّ عَلى ضَعفِ عَقلِهِ.
أي بُنَيَ! كَم نَظرَةٍ جَلَبَت حَسرَةً، وكَم مِن كَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً.
أي بُنَيَ! لا شَرَفَ أعلى مِنَ الإِسلامِ، ولا كَرَمَ أعَزُّ مِنَ التَّقوى، ولا مَعقِلَ أحرَزُ مِنَ الوَرَعِ، ولا شَفيعَ أنجَحُ مِنَ التَّوبَةِ، ولا لِباسَ أجمَلُ مِنَ العافِيَةِ، ولا مالَ أذهَبُ بِالفاقَةِ مِنَ الرِّضا بِالقوتِ، ومَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَةِ ۵ الكَفافِ تَعَجَّلَ الرّاحَةَ ، وتَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ.
أي بُنَيَ! الحِرصُ مِفتاحُ التَّعَبِ ، ومَطِيَّةُ النَّصَبِ ، وداعٍ إلَى التَّقَحُّمِ ۶ فِي الذُّنوبِ ، وَالشَّرَهُ جامِعٌ لِمَساوِي العُيوبِ . وكَفاكَ تَأديبا لِنَفسِكَ ما كَرِهتَهُ مِن غَيرِكَ، لِأَخيكَ عَلَيكَ مِثلُ الَّذي لَكَ عَلَيهِ ، ومَن تَوَرَّطَ فِي الاُمورِ بِغَيرِ نَظَرٍ فِي العَواقِبِ فَقَد تَعَرَّضَ لِلنَّوائِبِ، التَّدبيرُ قَبلَ العَمَلِ يُؤمِنُكَ النَّدَمَ، مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطأِ، الصَّبرُ جُنَّةٌ ۷ مِنَ الفاقَةِ، البُخلُ جِلبابُ المَسكَنَةِ، الحِرصُ عَلامَةُ الفَقرِ، وَصولٌ ۸ مُعدِمٌ ۹ خَيرٌ مِن جافٍ مُكثِرٍ، لِكُلِّ شَيءٍ قوتٌ، وَابنُ آدَمَ قوتُ المَوتِ.
أي بُنَيَ ، لا تُؤيِس مُذنِبا، فَكَم مِن عاكِفٍ عَلى ذَنبِهِ خُتِمَ لَهُ بِخَيرٍ، وكَم مِن مُقبِلٍ عَلى عَمَلِهِ مُفسِدٌ في آخِرِ عُمُرِهِ صائِرٌ إلَى النّارِ، نَعوذُ بِاللّهِ مِنها .
أي بُنَيَ ، كَم مِن عاصٍ نَجا، وكَم مِن عامِلٍ هَوى، مَن تَحَرَّى الصِّدقَ خَفَّت عَلَيهِ المُؤَنُ . في خِلافِ النَّفسِ رُشدُها ، السّاعاتُ تَنتَقِصُ الأَعمارَ ، وَيلٌ لِلباغينَ مِن أحكَمِ الحاكِمينَ وعالِمِ ضَميرِ المُضمِرينَ.
يا بُنَيَ ، بِئسَ الزّادُ إلَى المَعادِ العُدوانُ عَلَى العِبادِ ، في كُلِّ جُرعَةٍ شَرَقٌ ۱۰ ، وفي كُلِّ اُكلَةٍ غَصَصٌ. لَن تُنالَ نِعمَةٌ إلّا بِفِراقِ اُخرى ، ما أقرَبَ الرّاحَةَ مِنَ النَّصَبِ ، وَالبُؤسَ مِنَ النَّعيمِ ، وَالمَوتَ مِنَ الحَياةِ ، وَالسَّقَمَ مِنَ الصِّحَّةِ. فَطوبى لِمَن أخلَصَ للّهِ عَمَلَهُ ، وعِلمَهُ وحُبَّهُ وبُغضَهُ ، وأخذَهُ وتَركَهُ ، وكَلامَهُ وصَمتَهُ ، وفِعلَهُ وقَولَهُ. وبَخٍ بَخٍ ۱۱ لِعالِمٍ عَمِلَ فَجَدَّ ، وخافَ البَياتَ ۱۲ فَأَعَدَّ وَاستَعَدَّ، إن سُئِلَ نَصَحَ ، وإن تُرِكَ صَمَتَ، كَلامُهُ صَوابٌ وسُكوتُهُ مِن غَيرِ عِيٍّ جَوابٌ. وَالوَيلُ لِمَن بُلِيَ بِحِرمانٍ وخِذلانٍ وعِصيانٍ ، فَاستَحسَنَ لِنَفسِهِ ما يَكرَهُهُ مِن غَيرِهِ ، وأزرى ۱۳ عَلَى النّاسِ بِمِثلِ ما يَأتي.
وَاعلَم أي بُنَيَ ، أنَّهُ مَن لانَت كَلِمَتُهُ وَجَبَت مَحَبَّتُهُ. وَفَّقَكَ اللّهُ لِرُشدِكَ ، وجَعَلَكَ مِن أهلِ طاعَتِهِ بِقُدرَتِهِ ، إنَّهُ جَوادٌ كَريمٌ. ۱۴

1.الكبد : الشدّة . كابدت الأمر ؛ إذا قاسيت شدّته (الصحاح : ج ۲ ص ۵۳ «كبد») .

2.العطب : الهلاك (الصحاح : ج ۱ ص ۱۸۴ «عطب») .

3.الغمر : الماء الكثير (الصحاح : ج ۲ ص ۷۷۲ «غمر») .

4.الخرق : الجهل والحمق (لسان العرب : ج ۱۰ ص ۷۵ «خرق») .

5.البلغة : ما يكتفى به من العيش (الصحاح : ج ۴ ص ۱۳۱۷ «بلغ») .

6.تقحيم النفس في الشيء : إدخالها فيه من غير رويّة (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۴۶۲ «قحم») .

7.الجُنّة : السترة (الصحاح : ج ۵ ص ۲۰۹۴ «جنن») .

8.الوَصول : أي يصل برّه فلا يقطعه (الفروق اللغوية : ۹۶) .

9.أعدم الرجل : افتقر فهو معدم وعديم (الصحاح : ج ۵ ص ۱۹۸۳ «عدم») . والمقصود أنّ من يصل إلى الناس بحسن الخلق والمودّة مع فقره خير ممّن يكثر في العطاء وهو جافٍ سيّ الخلق .

10.الشَّرَق : الشجا والغصّة . وقد شرق بريقه أي غصّ به (الصحاح : ج ۴ ص ۱۵۰۰ «شرق») .

11.بخ : كلمة تقال عند المدح والرضا بالشيء (الصحاح : ج ۱ ص ۴۱۸ «بخخ») .

12.بيَّتَ العدوَّ : أوقع بهم ليلاً ، والاسم البيات (الصحاح : ج ۱ ص ۲۴۵ «بيت») .

13.زَرى عَلَيه : عابَهُ وعاتَبَهُ . وأزرى عليه قليلةٌ (لسان العرب : ج ۱۴ ص ۳۵۶ «زرى») .

14.تحف العقول : ص۸۸ ، بحار الأنوار : ج۷۷ ص۳۶ ح۱ و راجع : نزهة الناظر : ص۶۱ ح۴۳ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4273
صفحه از 469
پرینت  ارسال به