329
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم

عثمان به سال ۲۵ هجرى به عبد اللّه بن ابى سرح دستور داد كه به جنگ در افريقيه برود و به او گفت : اگر خداوند ، پيروزى نصيبت كرد ، يك پنجمِ خمس غنائم از آنِ تو باشد . و عقبة بن نافع بن عبد القيس را امير سپاه كرد و عبد اللّه بن نافع بن حرث را امير سپاهى ديگر و آنها را گسيل داشت . آنان با ده ها هزار نيرو به سوى افريقيه ره سپار شدند و با مردم آن جا ، مصالحه كردند كه خراج بپردازند ، و به دليل زيادى جمعيت آن جا ، نتوانستند پيشروى كنند .
آن گاه عبد اللّه بن ابى سرح در اين باره از عثمان درخواست دستور كرد و از او يارى خواست . عثمان با صحابه رايزنى كرد . آنان به وى مشورت دادند كه نيروى كمكى بفرستد . او سپاهى را از مدينه تدارك ديد كه در ميان آن ، شمارى از صحابه از جمله ابن عبّاس ، ابن عمر ، ابن عمرو بن عاص ، ابن جعفر ، حسن عليه السلام و حسين عليه السلام و ابن زبير بودند كه به سال ۲۶ هجرى با عبد اللّه بن ابى سرح همراه شدند و در بَرقه ، ۱ عقبة بن نافع ـ كه به همراه جمعى از مسلمانان بود ـ به آنها پيوست . آن گاه به سوى طرابلس [ ـِ غرب] رفتند و در آن جا روميان را غارت كردند و سپس به افريقيه بازگشتند و گروه هايى به هر سو گسيل داشتند . ۲
و نيز از حنش بن مالك نقل شده :
سعيد بن عاص در سال ۳۰ هجرى ، از كوفه عازم جنگ در خراسان شد و همراه وى حذيفة بن يمان و تعدادى از صحابه پيامبر خدا ، و حسن و حسين عليهماالسلام و عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن عمر و عبد اللّه بن عمرو بن عاص و عبد اللّه بن زبير بودند . عبد اللّه بن عامر هم از بصره عازم خراسان شده و جلوتر از سعيد رسيد و در نيشابور ، اردو زد . خبر ورود وى به نيشابور به سعيد رسيد . سعيد هم در قومِس ۳

1.بَرقه، سرزمينى در شمال ليبىِ امروزى است كه شهرهاى بِنْ غازى و طرابلس در آن قرار دارند (ر. ك: جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى: ج ۲ ص ۲۳۳).

2.تاريخ ابن خلدون (العبر) : ج ۲ ص ۵۷۳ .

3.قومِس (معرّب كومش) ، سرزمينى است پهناور و شامل شهرها و درّه ها و كشتزارها كه در دامنه ف جنوبى كوهستان مازندران قرار دارد و شهر مشهورش دامغان است (معجم البلدان : ج ۴ ص ۴۱۴) .


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
328

هيچ كسى حق ندارد با او حرف بزند و بدرقه اش كند و دستور داد كه مروان بن حكم ، او را بيرون ببرد . مروان ، ابوذر را بيرون آورد . همه از ابو ذر ، دورى كردند ، جز على بن ابى طالب عليه السلام ، عقيل برادر على ، حسن عليه السلام و حسين عليه السلام ، و عمّار كه با او بيرون شدند تا بدرقه اش كنند .
حسن عليه السلام با ابو ذر شروع به سخن گفتن كرد . مروان به وى گفت : اى حسن! خاموش! آيا نمى دانى كه امير المؤمنين [عثمان] ، از سخن گفتن با اين مرد، نهى كرده است . اگر نمى دانستى ، بدان .
على عليه السلام به سوى مروان ، حمله ور شد و با تازيانه بر سر شتر او زد و گفت : «دور شو ، خدا به آتش بچسباندت!» . مروان ، خشمگين به سوى عثمان بازگشت و ماجرا را باز گفت ، و خشم او بر على عليه السلام ، شعله كشيد .
آن گاه حسين عليه السلام با ابو ذر حرف زد و گفت : عمو جان! خداوند متعال، توانايى دارد كه آنچه را كه تو مى بينى ، تغيير دهد و خدا در هر روزى ، در كارى است . اين قوم، دنيايشان را از تو باز داشتند و تو دينت را از آنها باز داشتى . تو چه بى نيازى از آنچه تو را باز داشتند و آنها چه محتاج اند به آنچه تو از آنها باز داشتى ! از خداوند ، برايت شكيبايى و پيروزى طلب مى كنم ، و به خدا پناه ببر از آز و بى تابى ، كه شكيبايى ، از دين و بزرگوارى است و آز ، روزى را جلو و بى تابى ، اجل را به تأخير نمى اندازد . ۱

۲ . شركت در چند نبرد

شركت كردن امام حسين عليه السلام در نبرد اِفريقيّه (تونس) به سال ۲۶ هجرى و طبرستان به سال ۲۹ يا ۳۰ هجرى و قسطنطنيه به سال ۴۸ يا ۵۲ هجرى ، در برخى مصادر ، نقل شده است . از جمله ، ابن خلدون در تاريخش آورده است :

1.ر . ك : ص ۳۶۷ ح ۶۷۲ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4338
صفحه از 469
پرینت  ارسال به