۶۲۶.رجال الكَشّىـ به نقل از يوسف ـ: به امام صادق عليه السلام گفتم : دينى را كه با آن ، خدا را مى پرستم ، براى شما توضيح مى دهم . اگر بر حق هستم ، مرا استوار بدار و اگر بر غير حق هستم ، مرا به حق ، باز گردان .
امام عليه السلام فرمود : «توضيح بده» .
گفتم : گواهى مى دهم كه خدايى جز خداوند نيست كه يگانه و بدون شريك است ؛ و اين كه محمّد ، بنده و پيامبر اوست و على عليه السلام ، امامِ من است و حسن عليه السلام ، امامِ من است و حسين عليه السلام ، امامِ من است و على بن الحسين عليه السلام ، امامِ من است و محمّد بن على عليه السلام ، امامِ من است و تو ـ فدايت شوم ـ ، بر راه روشن پدرانت هستى .
امام صادق عليه السلام در اين هنگام ، چندين بار فرمود : «خداوند ، رحمتت كند!» .
سپس فرمود : «به خدا سوگند ، اين ، دين خدا و دين فرشتگان او ، و دين من و پدرانم است كه خداوند ، جز آن را نمى پذيرد» .
۶۲۷.المحاسنـ به نقل از مُعاذ بن مسلم ـ: برادرم عمر را بر امام صادق عليه السلام وارد كردم و به او گفتم : اين ، برادرم عمر است و مى خواهد كه چيزى از شما بشنود .
امام عليه السلام به او فرمود : «آنچه مى خواهى ، بپرس» .
برادرم گفت : آنچه مى خواهم بدانم ، چيزى است كه خداوند ، جز آن را از بندگانش قبول نمى كند و عذر آنان را بر ندانستن آن نمى پذيرد .
امام عليه السلام فرمود : «گواهى دادن به اين كه خدايى جز خداوند نيست ، و محمّد صلى الله عليه و آله پيامبر خداست ، و نيز نمازهاى پنجگانه ، روزه ماه رمضان ، غسل جنابت ، حجّ خانه خدا گزاردن ، اقرار به همه آنچه از نزد خدا آمده است ، و اقتدا به امامانِ بر حق از خاندان محمّد صلى الله عليه و آله » .
عمر گفت : خدايت به سامان بدارد ! آنان را برايم نام ببر .
فرمود : «على ، امير مؤمنان ، حسن و حسين ، على بن الحسين و محمّد بن على عليهم السلام . و خداوند ، خير را به هر كه بخواهد ، مى دهد» .
عمر گفت : و سپس تويى ، فدايت شوم؟!
امام صادق عليه السلام فرمود : «اين امر براى آخرينِ ما جريان مى يابد ، همان گونه كه براى اوّلينِ ما جريان داشته است» .