از اين شئون پنجگانه ، مورد اوّل و دوم، با ختم نبوّت، پايان مى پذيرد ؛ امّا نياز انسان ها به سه شأن ديگر ، همچنان باقى است و همين ، مقتضى منصب امامت است و بدين جهت ، امامت ، تداوم نبوّت ، تلقّى مى گردد .
پيروان اهل بيت عليهم السلام ، امامت را يك منصب اجتماعى صرف كه قابل انتخاب و گزينش از سوى مردم باشد ، نمى دانند ؛ زيرا مبيّن و شارح دين بودن و اسوه بودن براى انسان ها ، مبتنى بر مقامات علمى و معنوىِ تضمين شده است، كه از آن به مقام ولايت الهى نيز تعبير مى شود. شناخت صاحبان اين مقام، براى مردمان غير معصوم ، ممكن نيست . امام رضا عليه السلام در حديثى معروف ، به اين نكته اشاره نموده ۱ و بر همين پايه ، پيامبر خاتم، در زمان حيات خويش ، بارها و بارها به توصيف و معرّفى امامانِ پس از خود پرداخته است ، چنان كه در تبيين آياتى چون : آيه مباهله، آيه تطهير و... ، مصاديق عينى آنها را معرّفى كرده است .
در حادثه غدير ، پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين سفر حجّ خود ، بر استمرار نبوّت و تلازم قرآن و عترت ، تأكيد نمود و نخستين امام را به صورت حضورى ، معرّفى كرد .
بر اساس آنچه گفته شد ، امام ، داراى مقام معنوى ، مرجعيّت علمى و شأن رهبرى اجتماعى است. خلاصه كردن امامت در محور سوم ، از كوته بينى و عدم شناخت دقيق امامت ، نشئت مى گيرد و بدين جهت ، امامت ، امرى تاريخدار نيست كه زمانش به سر آمده باشد و نزاع در باره آن ، ثمرى نداشته باشد ؛ چرا كه مقام معنوى و مرجعيت علمى براى هميشه براى همه انسان ها و مسلمانان ، تازه است، چنان كه شأن رهبرى اجتماعى نيز در دوران غيبت، در نوع نگاه مسلمانان به حاكميت و حاكمان دينى ، تأثير جدّى دارد.
با توجّه به مقام و منصب امامت و نسبتش با نبوّت ، روشن است كه