۵۰۸.ربيع الأبرار :حسين عليه السلام بر بينوايانى گذشت كه تكّه نانى را مى خوردند . بر آنان سلام داد و آنان او را به غذايشان دعوت كردند . حسين عليه السلام با آنها نشست و فرمود : «اگر صدقه نبود ، با شما هم غذا مى شدم» .
سپس فرمود : «برخيزيد و به خانه من بياييد» .
آن گاه ، به آنان خوراك و پوشاك داد و فرمان داد درهم هايى هم به آنها بدهند .
۵۰۹.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى :حسين عليه السلام با بينوايان، همنشين مى شد و مى خواند : «خداوند ، متكبّران را دوست ندارد» و بر كودكانى گذشت كه تكّه نانى داشتند و از او خواستند كه با آنان غذا بخورد . حسين عليه السلام با آنان غذا خورد و سپس آنها را به خانه اش بُرد و خوراك و پوشاك به آنان داد و فرمود : «آنها از من بخشنده ترند ؛ زيرا همه آنچه را در توان داشتند ، بخشيدند، در حالى كه من ، برخى از آنچه را در توانم بود ، بخشيدم» .
۵۱۰.المعجم الكبيرـ به نقل از ليث ـ: خيّاطى كه براى حسين عليه السلام پيراهن بلندى دوخته بود ، برايم نقل كرد كه پرسيدم: آيا آن را تا روى پا بياورم؟
فرمود: «نه» .
گفتم: آن را پايين تر از قوزك هاى پا قرار دهم؟
فرمود : «آنچه از قوزك [ ـِ پا] پايين تر است ، سهم آتش است» . ۱