۱۲ / ۸
زيارت جابر بن عبد اللّه انصارى
۳۲۷۵.مصباح الزائرـ به نقل از عطا ـ: روز بيستم ماه صفر ، با جابر بن عبد اللّه بودم . هنگامى كه به غاضريّه [ در نزديكى كربلا ۱ ]رسيديم ، در نهر آن ، غسل كرد و لباس پاكى را كه همراه داشت ، به تن كرد و سپس به من گفت : اى عطا ! آيا چيز خوش بو كننده اى با تو هست ؟ ۲
گفتم : آرى . من سُعْد (گونه اى عطر) به همراه دارم .
جابر ، از آن بر سر و بقيّه بدنش زد و سپس ، پابرهنه رفت تا اين كه نزد سرِ امام حسين عليه السلام ايستاد و سه بار تكبير گفت و سپس ، مدهوش به زمين افتاد .
چون به هوش آمد ، شنيدم كه مى گويد :
سلام بر شما ، اى خاندان خدا ! سلام بر شما ، اى برگزيدگان خدا ! سلام بر شما ، اى گُزيدگان خدا از خلقش ! سلام بر شما ، اى سَرور سَروران ! سلام بر شما ، اى شيران بيشه ها ! سلام بر شما ، اى كشتى نجات ! سلام و رحمت و بركات خدا بر تو ، اى ابا عبد اللّه !
سلام بر تو ، اى وارث علم پيامبران ! سلام بر تو ، اى وارث آدم ، برگزيده خدا ! سلام بر تو ، اى وارث نوح ، پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى وارث ابراهيم ، خليل خدا ! سلام بر تو ، اى وارث اسماعيل ، ذبيح خدا ! سلام بر تو ، اى وارث موسى ، هم سخنِ خدا ! سلام بر تو ، اى وارث عيسى ، روح خدا !
سلام بر تو ، اى فرزند محمّد مصطفى ! سلام بر تو ، اى فرزند علىّ مرتضى ! سلام بر تو ، اى فرزند فاطمه زهرا ! سلام بر تو ، اى شهيد ، فرزند شهيد ! سلام بر تو ، اى كُشته شده ، فرزند كُشته شده ! سلام بر تو ، اى ولىّ خدا و فرزند ولىّ او ! سلام بر تو ، اى حجّت خدا و فرزند حجّت او بر خلقش !
گواهى مى دهم كه تو ، نماز خواندى و زكات دادى و امر به معروف و نهى از منكر كردى و به پدر و مادرت ، نيكى كردى و با دشمنت ، جهاد كردى .
گواهى مى دهم كه سخن را مى شنوى و پاسخ مى دهى ، و تو ، حبيب خدا و خليل او و نجيب او و برگزيده او و فرزند برگزيده اويى . تو را با شوق ، زيارت كردم . پس نزد خدا ، شفيعم باش . اى سرَور من ! به جدّت سَرور پيامبران ، نزد خداوند شفيع مى جويم و نيز به پدرت ، سَرور وصيّان ، و به مادرت ، سَرور زنان جهانيان . خداوند ، قاتلان تو ، ستمكاران بر تو ، دشمنان تو و كينه توزان بر تو را از نخستين تا آخرين آنان ، لعنت كند !
سپس ، بر روى قبر ، خم شد و گونه هايش را بر آن ساييد و چهار ركعت ، نماز خواند . سپس به نزد قبر على اكبر عليه السلام آمد و گفت :
سلام بر تو ، اى مولاى من و فرزند مولاى من ! خداوند ، قاتلت را لعنت كند ! خداوند ، ستمكار بر تو را لعنت كند ! با محبّت شما ، به خدا تقرّب مى جويم و از دشمنتان ، به خداوند ، بيزارى مى جويم .
آن گاه ، آن را بوسيد و دو ركعت نماز خواند و به قبور شهيدان ، رو كرد و گفت :
سلام بر روح هاى بنشسته بر كنار قبر ابا عبد اللّه ! سلام بر شما ، اى پيروان خدا و پيروان پيامبرش و پيروان امير مؤمنان و حسن و حسين ! سلام بر شما ، اى پاكان ! سلام بر شما ، اى هدايت شدگان ! سلام بر شما ، اى نيكوكاران ! سلام بر شما و فرشتگانِ گِرداگرد قبرهايتان ! خداوند ، من و شما را در جايگاه رحمتش در زير عرش خود ، گِرد هم آورد .
سپس به نزد قبر عبّاس فرزند امير مؤمنان عليه السلام آمد و بر سر قبر ايستاد و گفت :
سلام بر تو ، اى ابو القاسم ! سلام بر تو ، اى عبّاس بن على ! سلام بر تو ، اى فرزند امير مؤمنان ! گواهى مى دهم كه تو در خيرخواهى ، كوشيدى و امانت را پرداختى و با دشمنت و دشمن برادرت ، جهاد كردى . درودهاى خدا ، بر روح پاكت باد و خدا از جانب برادرت ، به تو جزاى خير دهد .
سپس ، دو ركعت نماز خواند و به درگاه خدا ، دعا كرد و روانه شد .
1.ر . ك : نقشه شماره ۴ در پايان جلد ۵ .
2.علّامه مجلسى گفته است: اين روايت ، بر آن دلالت دارد كه جابر ، عطر زدن براى زيارت امام عليه السلام را نيكو مى شمرده است ، در حالى كه در برخى اخبار ، منع آن گذشت ، و دور نيست كه اخبار منع را بر جايى حمل كنيم كه مقصود، لذّت جويى است ، نه حرمت نهادن به روضه مقدّس امام عليه السلام و بزرگداشت و خوش بو كردن آن.