ب ـ جابر بن يزيد جُعْفى
۳۴۰۹.المزار الكبيرـ به نقل از جابر بن يزيد جُعْفى ـ: بر مولايمان امام محمّد باقر عليه السلام وارد شدم و از دو بيمارىِ متضادّم به او شِكوه كردم كه چون يكى را مداوا مى كنم ، ديگرى بدتر مى شود . درد پشت و درد شكم داشتم .
امام عليه السلام به من فرمود : «از تربت حسين بن على عليه السلام استفاده كن» .
گفتم : آن را خيلى استفاده كرده ام ؛ ولى در من ، اثرى نگذاشته است .
خشم را در چهره سَرور و مولايم ديدم . گفتم : اى مولاى من ! از خشم تو به خدا پناه مى برم .
برخاست و با همان خشم ، وارد اندرونىِ خانه شد و به اندازه يك حبّه (دانه) در كف دستش آورد و به من داد و فرمود : «اى جابر ! از اين ، استفاده كن » .
از آن ، استفاده كردم و همان وقت ، بهبود يافتم . گفتم : اى مولاى من ! اين ، چه بود كه چون استفاده كردم ، همان لحظه ، بهبود يافتم ؟
فرمود : «اين ، همان است كه گفتى هيچ اثرى در تو نگذاشته است» .
گفتم : اى مولاى من ! به خدا سوگند ، دروغ نگفتم ؛ امّا گفتم شايد چيزى بدانى و من ، آن را ياد بگيرم كه نزد من ، از هر آنچه خورشيد بر آن بتابد ، محبوب تر است .
امام عليه السلام به من فرمود : «هنگامى كه خواستى از تربت برگيرى ، آخر شب ، به سوى آن برو و با آب زلال ، غسل كن و پاكيزه ترين لباس هايت را بپوش و خود را خوش بو كن و وارد شو و نزد سر ، بِايست و چهار ركعت نماز بگزار كه در ركعت نخست ، حمد و يازده مرتبه سوره كافرون و در ركعت دوم ، حمد و يازده مرتبه سوره قدر را مى خوانى و در قنوت آن ، مى گويى : بى ترديد و به حقيقت ، خدايى جز خداوند يگانه نيست . از سرِ عبوديت و بندگى ، [اقرار مى كنم كه] خدايى جز خداوند يگانه نيست . خدايى جز خداى يگانه و بى همتا نيست . وعده اش را تمام كرد و بنده اش را يارى نمود و به تنهايى ، گروه ها را فرارى داد . منزّه است مالك آسمان ها و آنچه در آنها و ميان آنهاست ! منزّه است خداى صاحب عرش بزرگ ! و ستايش ، ويژه خداى جهانيان است .
سپس ، ركوع و سجده مى كنى و دو ركعت ديگر ، نماز مى گزارى كه در ركعت اوّل ، حمد و يازده مرتبه سوره توحيد و در ركعت دوم ، حمد و يازده مرتبه سوره نصر را مى خوانى و مانند دو ركعت اوّل ، دعاى قنوت را مى خوانى و سپس ، سجده شكر مى گزارى و هزار مرتبه مى گويى : شكرا .
سپس ، بر مى خيزى و به تربت ، چنگ مى زنى و مى گويى : اى مولاى من ! اى فرزند پيامبر خدا ! من با اذن تو ، از تربتت بر مى گيرم . خدايا ! آن را براى من و همه مردان و زنان با ايمان ، شفاى هر درد ، و عزّت از هر خوارى ، و ايمنى از هر ترس ، و ثروت از هر فقرى ، قرار ده ، و با سه انگشت ، سه بار از آن ، بر مى دارى و در پارچه اى تميز يا ظرفى شيشه اى مى گذارى و آن را با خاتمى از عقيق كه بر آن نوشته شده : هر چه خدا بخواهد . قدرتى جز به خدا نيست . از خداوند ، آمرزش مى خواهم مُهر مى كنى ، و چون خداوند ، نيّت درست تو را بداند ، در برداشتن هاى سه گانه ، جز هفت مثقال ، بر نمى گيرى و در هر بيمارى ، از آن استفاده مى كنى كه مانند آنچه ديدى ، مى شود» .