۳۳۳۲.سپس به اتاقى كه نزد پاهاى على اكبر عليه السلام است [و قبر شهيدان ديگر ، آن جاست] ، رو مى كنى و مى گويى :
سلام بر تو ، اى ابا عبد اللّه الحسين ! سلامى پايان ناپذير و ناگسستنى ! سلامى كه به سبب كوششت ، سزاوار آنى و به دليل جهادت ، حقّ آن را دارى ! ستوده زيستى و از دست رفتى . خواهش هاى نفسانى ، تو را به سوى خود نكشيدند و طمع زرق و برق فريباى دنيا ، تو را آلوده نساخت تا آن كه دنيا ، زشتى هايش را برايت گشود و بدفرجامى و زشتىِ مقصدش را ديدى و آن را به سراى آخرت فروختى و خود را از آن خريدى و بيشترين سود را بردى و با آن به كسانى پيوستى كه « خداوند به ايشان ، نعمت داده : پيامبران ، صدّيقان ، شهيدان و صالحان ؛ و چه همراهان خوبى ! آن ، فضلى از جانب خداست و خدا را در آگاهى ، بس » .
سلام بر قاسم بن حسن بن على ، و رحمت و بركات خدا بر او ! سلام بر تو ، اى فرزند حبيب خدا ! سلام بر تو ، اى فرزند ريحانه پيامبر خدا ! سلام بر تو ، اى دوستى كه ناكام از دنيا رفت و دلش با انتقام از دشمنان خدا ، خُنَك نشد و اَجَل ، شتابان به او رسيد و آرزويش از دست رفت ! گوارايت باد ، اى محبوبِ محبوبِ خدا ! چه نيكوست بخت تو ، و چه پُر افتخار است شُكوهت ، و چه نيكوست بازگشتگاهت!
سلام بر تو ، اى عَون بن عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب ! سلام بر تو ، اى فرزند پرورش يافته در دامان پيامبر خدا ، اقتدا كننده به اخلاق پيامبر خدا ، مدافع حريم پيامبر خدا در كودكى ، دور كننده دشمنان از حرم پيامبر خدا ، درآينده بر مرگ ، و جهاد كننده با شمشير ، پيش از آن كه تنش نيرومند و استخوانش محكم شود و به كمال خود برسد ! تو از همان زمان كه بالغ نشده و نورس بودى ، از والايان بودى . از همان زمان نوجوانى ات ، به دنبال بلندترين آرمان در راه نيكى بودى تا آن كه نظرت چنين شد كه نصيب والاى آخرت را در جهاد و فداكارى و جنگ با دشمنان خدا بجويى . پس پيش رفتى ، در حالى كه مرگ ، نزديك بود و به پيكار در آمدى ، در حالى كه جانت ، آرام و پاك بود . با صورتت ، به استقبال تيرها مى رفتى و با خونت ، تيزىِ شمشيرها را مى سودى تا آن كه با نيكوترين عمل و درست ترين تلاش ، به گرامى ترين بازگشتگاه نزد خداى متعال ، ميهمان شدى و آنچه خدا از نعمت ماندگارِ روزافزون و از ميان نارفتنى و خير تجديد شونده و تمام ناشدنى ، برايت آماده كرده بود ، ديدى . درودهاى پى در پى و پياپى خدا بر تو باد !
سلام بر تو ، اى عبد الرحمان فرزند عقيل بن ابى طالب ، برادر تنى وصى ، امير مؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او و خاندانش و بر تو و بر پدرت باد تا آن گاه كه شب ، تاريك و روز ، نورافشان است و هلال ماه ، بر مى آيد و آخر ماه ، پنهان مى شود ـ ! خداوند ، از جانب پسر عمويت و نيز اسلام ، بهترين پاداشى را كه به نيكانِ برگزيده مى دهد ، به تو بدهد ؛ [ پاداش ]آنان كه فاجران را كنار زدند و با كافران جنگيدند . درودهاى خدا بر تو باد ، اى بهترين پسرعمو براى بهترين پسرعمو ! خداوند ، بر آنچه به تو داده ، بيفزايد تا راضى شوى ، همان گونه كه به نهايتِ رضايت او رسيدى و از برتر از آنچه آرزو مى كردى نيز گذشت !
سلام بر تو ، اى جعفر بن عقيل بن ابى طالب ؛ سلامى كه حقّ تو را ادا كند ، حقّ نسب و خويشاوندى ات ، ارج و منزلتت ، كردارت در از خود گذشتگى و از جان ، مايه گذاشتن براى پسرعمويت و مبالغه ات در از خود گذشتن با او ، تا آن جا كه از جام[ـِ شهادتِ ] او نوشيدى و در جايگاه دفن او ، جاى گرفتى و سزامند پاداش كسى شدى كه با جان خود، با خدا معامله مى كند و از اين معامله ، شادمان مى گردد . اين ، همان رستگارى بزرگ است كه خداوند ، آنچه را از نعمت جاودان در برابر سعىِ بليغ تو وعده داده بود ، و آنچه در برابر حقّ خويشاوندى و شركت جُستن ، برايت واجب ساخته بود ، برايت گِرد هم آورد و تو به دو رستگارى رسيدى كه جز كسى مانند تو ، به آن دو نمى رسد : مانند تو در قرابت و مكانت و بذل مال و جان براى يارى امام و پسرعمويش . خداوند بر محبوبيت و كرامتت بيفزايد تا در اَعلى علّيّين (والاترين جايگاه بهشت) ، در جوار خداى جهانيان باشى !
سلام بر تو ، اى عبد اللّه بن مسلم بن عقيل ! چه مقام والايى در يارى پسرعمويت دارى و چه قدر رستگارى ات نزد خدايت ، نيكوست! بى گمان ، كار تو ، كريمانه و امر تو ، بزرگ و سهم تو در اسلام ، سِتُرگ است . انتقال به سوى خداى جهانيان را بهتر از همسايگىِ كافران ديدى و براى انتقال ، چيزى از جهاد و قتال ، نيكوتر نديدى . پس با جان خود ، بى ترس و واهمه از مردمان و با دستى استوار در كارزار ، با فاسقانْ رويارو شدى تا آن كه دشمنان ، پس از سيراب كردن شمشير و نيزه ات از خون فرزندان احزاب (نبرد خندق) و آزاد شدگان (فتح مكّه) ، تو را كُشتند ، در حالى كه گزند سلاح ، به تو رسيده بود و زخم ها ، تو را بى حركت كرده بودند و با غلبه بر حبّ نفس ، نه تسليم گشتى و نه اسارت را پذيرفتى . به آنچه آرزو داشتى ، رسيدى و از آنچه مى خواستى و دوست داشتى نيز در گذشتى . خداوند ، آنچه را به سوى آن رفتى ، برايت گوارا كند و بر آنچه مى خواستى ، بيفزايد .
سلام بر تو ، اى عبد اللّه بن على بن ابى طالب ، و رحمت و بركات خدا نثارت باد ! تو ، خالِ سپيد آشكار ميان سياهى و نور درخشانى . خداوند ، رضايتش را از تو ، دوچندان كند و پاداشِ آنچه را بذل كرده اى ، نيكو گردانَد كه تو به همراه برادرت ، از خود گذشتگى نمودى و خونت را در راه رضايت پروردگارت دادى .
سلام بر تو ، اى عبد الرحمان بن عقيل بن ابى طالب ، ۱ و رحمت و بركات خدا نثارت باد ! سلام بر خانه اى كه تو در آن ، جلوه كردى ، و [ بر ] نورى كه از پرتو آن ، نور گرفتى ، و [ بر ]شرفى كه به آن ، اقتدا كردى . خداوند ، بر رستگارى اى كه به آن رسيدى و به پاداشى كه براى خود اندوختى ، تهنيتت داد . از خود گذشتگىِ تو با جانت ، بزرگ بود . خونت را به خاطر رضايت خدايت ، پيامبرت ، پدرت و برادرت دادى و بازى را بردى و سودت ، افزون شد تا به شهادت ، رسيدى و به سعادت ، خدا را ديدى . درودهاى خدا بر تو و بر برادرت و برادرانت كه خداوند ، آلودگى را از آنها زُدوده است و پاك و پاكيزه شان كرده است !
سلام بر تو ، اى ابو بكر بن على بن ابى طالب ، و رحمت و بركات خدا نثارت باد ! چه نيكو بود امتحان دادن تو ، و چه بالنده بود تلاشت ، و چه خوش بخت شدى از نيل به شرافت و رستگارى با شهادت! با برادرت و امامت ، از خود گذشتگى كردى و با يقينت ، در گذشتى تا خدايت را ـ كه درودهايش بر تو باد ـ ، ملاقات كردى و آنچه را به تو احسان كرده بود ، دوچندان نمود .
سلام بر تو ، اى عثمان بن على بن ابى طالب ، و رحمت و بركات خدا نثارت باد ! چه جليل است منزلت تو ، و چه خوش است ياد تو ، و چه پيداست اثر تو ، و چه مشهور است خبر تو ، و چه والاست مدح تو ، و چه بزرگ است مجد تو ! گوارايتان باد ، اى اهل بيت رحمت ، و جايگاه آمد و شدِ فرشتگان ، و كليدهاى خير ! درودها و سلام هاى خدا ، در هر صبح و شام و در هر لحظه و با هر نگاه ، بر شما باد ، اى ياوران دين خدا و ياران اهل بيت از وابستگان تا شيعيان آنان ! بى ترديد ، به رستگارى رسيديد و شرف دنيا و آخرت را كسب كرديد .
اى سَروران من ، اى اهل بيت ! دوستدار شما ، زائرتان است ؛ ثناگوى شما با آنچه خداوند [ از فضائل ] به شما بخشيده است و اهل او گشته ايد ؛ زائرى كه [ افزون بر زبان ثنا ] با ديگر اندام هايش ، به شما پاسخ مى دهد و شما را نزد خداى شما و خودش ، شفيع مى گردانَد تا دلش را زنده كند و عملش را پاكيزه نمايد و دعايش را مستجاب گردانَد و آنچه را كه با آن تقرّب جسته ، قبول كند و بر كار دنيا و آخرتش يارى اش دهد . اينها را بى ترديد ، از خداى متعال خواسته و با شما به او توسّل جسته ، كه او بهترين كسى است كه از وى ، درخواست مى شود ، و بهترين سرپرست و بهترين ياور است .
سپس بر شهيدان از اصحاب امام حسين ـ كه بر او و بر ايشان درود باد ـ ، سلام مى دهى و رو به قبله مى گويى :
سلام بر شما ، اى ياوران خدا ، و ياوران پيامبرش ، و ياوران على بن ابى طالب ، و ياوران فاطمه زهرا ، و ياوران حسن و حسين ، و ياوران اسلام ! گواهى مى دهم كه شما ، براى خدا خيرخواهى كرديد و در راهش جنگيديد . خداوند ، از جانب اسلام و مسلمانان ، به شما بهترين جزا را بدهد ! به خدا سوگند ، به رستگارى بزرگى رسيديد ! گواهى مى دهم كه شما ، زنده ايد و نزد خدايتان ، روزى مى خوريد . گواهى مى دهم كه شما شهيدان ، خوش بخت و در درجات والا هستيد . سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد !
آن گاه به جايگاه سر حسين عليه السلام باز گرد و رو به قبله ، دو ركعت نماز زيارت بگزار و در ركعت اوّل ، حمد و سوره «انبيا» و در ركعت دوم ، حمد و سوره «حشر» را يا آنچه را از قرآنْ آماده داشتى ، بخوان و پس از نماز بگو :
منزّه است خداى داراى قدرت و جبروت ! منزّه است خداى صاحب عزّت و ملكوت ! منزّه است خدايى كه با هر زبان ، تسبيحش مى گويند ! منزّه است خداى پرستيده شده در همه دوران ، آغاز و فرجام ، آشكار و نهان ، و دانا به همه چيز ! اين است خداوند ، صاحب شما . مبارك است خداوند ، پروردگار جهانيان . خدايى جز او نيست . «و خدا از آنچه [براى او] شريك مى گيرند ، برتر است» .
خدايا ! مرا بر اقرار به تو ، ثابت قدم بدار و بر همان [ عقيده ] محشور گردان ، و مرا به گروه معتقدان به آن بپيوند ؛ كسانى كه ترديد در تو ، به آنان راه نيافت و شك ، با آنان در نياميخت ؛ كسانى كه پيامبرت را اطاعت و او را تقويت كردند ، بازو به بازويش گذاشتند و يارى اش دادند و از نور فرود آمده با او ، پيروى كردند و پيروى شان ، در طلب دنياى فانى و يا انحراف از آخرتِ باقى و يا حبّ جاه و مقام و رياست و تقديم ثروت [ بر زهد و آخرت ] نبود ؛ بلكه با دارايى ها و جان هايشان ، به تجارتى سودآور پرداختند ، هنگامى كه بخل ورزان ، زيان مى كردند ، و كامياب شدند ، هنگامى كه باطل گرايان ، ناكام گشتند ، و مرز فرمانت را با دوستى با خويشان پيامبر ـ كه آن را اجر رسالتش را در هدايت ما به سويت و راه نمايى مان به بندگى ، قرار داده بودى ـ ، بر پا داشتند و به اطاعت از ايشان ، چنگ زدند و به غير ايشان ، تمايل نيافتند .
خدايا ! من ، تو را گواه مى گيرم كه با ايشان و ميان ايشان و همراه ايشان هستم و از آنان ، منحرف نشده ، به ديگران ، ميل نمى كنم و به مخالفان ايشان نمى گروم . آنان ، از كسانى كه ايمان آوردند ، ره يافته ترند .
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد و خانواده اش ، درود فرست ؛ درودى كه تو مى پسندى و بهره مندش مى كنى و به نهايت رضايت و آرزويش مى رسانى ، و نيز بر پسرعمو و برادر ره يافته به راه نمايى اش ، بينا با چراغش و قائم مقام او در امّتش ، و نيز بر امامان از نسل او : حسن ، حسين ، على بن الحسين ، محمّد بن على ، جعفر بن محمّد ، موسى بن جعفر ، على بن موسى ، محمّد بن على ، على بن محمّد ، حسن بن على و حجّة بن الحسن .
خدايا ! اين ، جايگاهى است كه اگر قائم به اهل آن ، در آن سود بَرد ، از رستگاران خواهد بود ، و اگر زيان برَد ، از هلاك شدگان است .
خدايا ! من در اين جايگاه ، چيزى كه مرا به رضايتت نزديك كند ، نمى شناسم ، جز توبه از معصيت تو ، و آمرزش خواهى از گناهانم ، و توسّل به امام راستين ، فرزند پيامبر خدا . من در جايى ام كه رحمت ، نازل مى شود و فرشتگان ، به صف مى ايستند و پيامبران ، به نزدش مى آيند و اوصيا ، آن را در ميان مى گيرند . پس اگر با وجود كَرَم تو و با اين وسيله اى كه به سوى تو آورده ام ، باز بترسم كه مرا عذاب كنى ، تلاشم گم شده و به عملم زيان رسيده است و واى بر من! و اگر مرا بيامرزى و بر من رحم آورى ، تو مهربان ترينِ مهربانانى !
آن گاه ، ضريح را ببوس و بگو :
[ سلام بر تو ] اى امام بزرگوار و فرزند پيامبر بزرگوار ! همچون زيارت برده از مولاى خود ، به زيارتت آمده ام ، به اميد فضل و بخشش ، و آرزومند اداى حقّى كه خداوند ، برايت آشكار كرده است . و چگونه با ناتوانى و كمى جدّيت و بزرگى امر و سِتُرگى منزلتت ، از عهده اداى حقّت بر آيم ؟! آيا جز اين ، مى توانم كه تو را همواره به ياد داشته باشم و بر تو و پدر و جدّت ، درود فرستم ، و از تو پيروى كنم ، و از دشمنان تو و منحرفان از تو ، بيزارى بجويم ؟ خداوند ، لعنت كند هر كس را كه در نهان و آشكار ، با تو مخالفت كرد و سواره و پياده را بر تو شورانْد ، و آن را كه با جان و مال خويش ، دشمنانت را افزون كرد ، و كسى را كه بدحالى تو ، او را شاد ، و خشم تو ، او را خشنود نمود ، و آن را كه شمشيرش را براى جنگ با تو [ از غلاف بيرون كشيد و ] برهنه كرد ، و كسى را كه خود را به دشمنى با تو ، مشهور ساخت ، و آن را كه در مجلس ها ، تو را نكوهيد و در سخنرانى هايش ، در نهان و آشكار ، به سرزنش تو پرداخت .
خدايا ! لعنت را بر ايشان ، مكرّر ساز ، همان گونه كه درود بر او را تجديد مى كنى . خدايا ! هيچ پايه اى از آنها را مگذار ، جز آن كه آن را در هم بكوبى ، و اتّحاد كلمه اى [ از آنها ] را ، جز آن كه پراكنده كنى . خدايا ! دست حقّى را روانه كن تا ايشان را درو كند ، ايستاده شان را بيندازد و تنه شان را خُرد كند و بينى شان را بر خاك بمالد .
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد و خانواده پاكش ، آنان كه با ذكرشان ، تاريكى مى رود و باران ، فرود مى آيد ، درود فرست ، و نيز بر پيروان ، وابستگان و يارانشان ، و مرا با آنان و زير پرچم ايشان ، محشور بگردان .
اى امام بزرگوار ! به احترام جدّت ، مرا نزد خدايت چنان ياد كن كه مرا در برابر كسى كه به من ستم مى كند و به خاطر تو با من لجاجت و دشمنى مى كند ، يارى دهد و نزد خدايت ، مرا شفاعت كن تا نعمت هايش را بر من ، كامل كند و عافيت را بر من ، فرو ريزد و روزى را به سوى من برانَد و بگسترانَد تا زيادى اش را به خواهان آن ، باز گردانم و با كفاف خرجم چيزى نخواهم ، جز آنچه با آن ، ثواب به دست آورم ، كه كسى كه تو را در مالش شريك نگردانَد ، ثوابى ندارد . من ، به آنچه در زمين ، اندوخته مى شود و در كارهاى واجب و مستحب هزينه نمى شود ، نيازى ندارم .
خدايا ! من از تو مى خواهم و از نزد تو ، روزىِ حلال و پاك مى طلبم . مرا بر آن ، يارى ده و توانا بگردان ، و نيازمند مساز تا در پى روزى ، به سويى روان شوم كه كارش زشت باشد و گناهش بر گردنم بماند .
خدايا ! تا آن گاه كه زندگى ام به طاعت تو مى گذرد و به عبادت تو مشغولم ، آن را طولانى كن ، و چون چراگاه شيطان شد ، مرا به سوى خود ببر ، پيش از آن كه دشمنى ات به من برسد و خشمت بر من ، مستحكم شود .
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و بازگشت به اين مرقد ـ كه حرمتش را بزرگ داشته اى ـ ، در هر سال ، بلكه در هر ماه و يا حتّى هر هفته ، برايم آسان بگردان كه زيارت هر ساله آن ، به شرط قبول تو ، بركتى فراگير است ، تا چه رسد به آن كه بتوان زودتر و با فاصله كمتر به انجام رسانْد .
خدايا ! مرا در به عقب افكندن و فاصله انداختن در زيارت او با وجود كمىِ مسافت ، عذرى نيست ، جز هراس هايى كه ميان من و او جدايى انداخته است كه اگر اينها نبودند ، از حسرت جدايى و تأسّف بر آنچه از دستم رفته است ، جان مى دادم .
خدايا ! به پايان بردن [ زيارت ] را برايم آسان بگردان ، و مرا به اداى آن و آنچه در درون ، نيّت كرده ام و شايسته مى بينم ، يارى ده ، كه تو با نعمتت ، به سوى او ره نموده اى و بر آن ، ياور بوده اى .
خدايا ! اعمال واجب و مستحب و زيارتم را بپذير و آن را زيارتى مستمر و عادتى پا بر جا و پى در پى ، نه گسسته ، قرار بده ، اى كريم!
و هنگام وداع ، دو ركعت نماز بخوان و بگو :
سلام بر تو ، اى بهترينِ مردمان براى بهترين امام و بهترين پيامبر ! دوستدارت ، تو را وداع مى گويد ، نه از سرِ دشمنى يا از روى ملالت از ماندن نزد تو و يا مقدّم كردن غير تو بر تو و يا روى گرداندن از تو و توجّه به كس ديگرى كه برايش از تو سودمندتر باشد ؛ وداعى سوگمندانه بر جدايى ات و با اشتياق به ديدار دوباره ات ؛ وداع كسى كه براى زيارت [ دوباره ] تو ، روزشمارى مى كند و روزها را كنار مى نهد تا به صبحگاهِ حركت به سوى تو برسد و براى نزديك شدن به تو و ديدن نجواى تو ـ كه خدا بر تو درود فرستد ـ ، دريغ مى خورد تا آن گاه كه روز و شب ، مى آيند و مى روند ، و صبح و شام ، در برابر هم و روزها در پى هم هستند .
آن گاه ، خود را روى قبر بينداز و بگو :
اى مولاى من ! جانم از مناجات با تو ، سير نمى شود و دل ، جز به همسايگى با تو ، قانع نمى گردد . اگر وضعيت پشتِ سرم اجازه مى داد ، آن را رها مى كردم و با هم جوارى تو ، عوض نمى كردم . چه خوش بخت است كسى كه صبح و شام ، نزد تو باشد ! و چه زندگى خوشى دارد آن كه شب و روز ، با توست!
خدايا ! اين آثار را از فرسودگى ، نگاه دار و اُنس و بركت ها و خوشى كنونى آن را و تكريم پيوسته اش با زيارت پيامبران و فرشتگان و ميهمانان آن را در هر روز و ساعت ، استمرار ببخش و راه زيارتش را با زائران او ، آباد كن و راه هاى رسيدن به او را ايمن كن .
خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و اين را آخرين زيارت ايشان و آخرين بارِ آمدن من به مرقدهاى آنان ، قرار مده ، كه تو مستجاب كننده اى ، اى كريم!