فصل چهاردهم : زيارتى كه سيّدِ مرتضى با آن ، امام عليه السلام را زيارت كرد
۳۳۳۲.مصباح الزائر :زيارت دوم ، با واژه هاى شفابخش كه برخى مصيبت هاى واقعه كربلا در آن ، ياد مى شود و حسين ـ كه درودها و سلام خدا بر او باد ـ ، با آن ، زيارت مى شود . سيّدِ مرتضى عَلَم الهدى رحمه الله با آن ، امام حسين عليه السلام را زيارت كرده است و من ، آن را همان گونه كه او خوانده ، مى آورم .
سيّد مرتضى مى گويد : هنگامى كه خواستى از خانه ات بيرون بيايى ، بگو :
خدايا ! به سوى تو ، رو آورده ام و بر تو ، توكّل كرده ام و از تو ، يارى جسته ام و آهنگ روى تو را دارم و زيارت فرزند پيامبرت را قصد كرده ام و به رضايتت ، چنگ زده ام . خدايا ! مرا در سفر و حَضَر ، و از پيش رو و از پشت سر و راست و چپ و بالا و پايين من ، حفظ كن و از شرّ هر شَرورى به عظمتت پناه مى برم .
خدايا! با آنچه كتاب فرو فرستاده ات بر پيامبر فرستاده ات را حفظ كردى ، مرا حفظ كن ، اى كسى كه گفت ـ و راستگوترينِ گويندگان است ـ كه : « بى ترديد ، ما ذكر را فرو فرستاديم ، و ما ، حافظ آن هستيم » .
و هنگامى كه به منزل رسيدى ، مى گويى :
« خداى من ! مرا در منزلى مبارك ، فرود آور كه تو بهترينِ فرود آورندگانى » . « خدايا ! مرا [ در اين محل ] با صداقت ، داخل كن و با صداقت ، خارج ساز و برايم از جانب خودت ، حجّتى يارى كننده قرار ده » . خداوند ، بزرگ تر است . خداوند ، بزرگ تر است . خداوند بزرگ تر است . خدايا! خير اين بُقعه مبارك و خير اهل آن را از تو مى خواهم ، و از شرّ آن و شرّ اهلش ، به تو پناه مى برم . خدايا ! مرا محبوب خلقت بگردان و از روزىِ گسترده ات ، بر من سرازير كن و مرا بر قيام به اداى حقّت ، موفّق بدار ، به رحمت و رضوان و كَرَم و احسانت ، اى كريم !
و چون گنبد را ديدى ، بگو :
« ستايش ، ويژه خداست ، و سلام ، بر بندگان برگزيده خدا ! آيا خدا بهتر است يا آنچه را شريكِ خدا مى گيرند ؟ » . « و سلام بر فرستادگان ! و ستايش ، ويژه خداى جهانيان است » . « و سلام بر اِلياسين (آل ياسين) ! ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى دهيم » . و سلام بر پاكيزگان پاك ، وصيّان راستين ، قيام كنندگان به فرمان خدا و حجّت هاى او ، فراخوانان به راه خدا ، مجاهدان در راه خدا ، آن گونه كه بايد ، خيرخواهانِ همه بندگانش ، جانشينان در سرزمين هايش ، و راهبران به راه هدايت و درست ، كه او ستوده و بزرگ است !
و هنگامى كه به مرقدْ نزديك شدى ، بگو :
خدايا ! قصد كنندگان ، آهنگ تو كرده اند ، و راغبان ، به فضل تو طمع نموده اند ، و پناهجويان ، به تو چنگ زده اند ، و توكّل كنندگان ، به تو توكّل كرده اند ، و من ، به آهنگ [ زيارت ] تو به اين جا آمده ام و بر نواده پيامبرت ، وارد شده ام و به رحمتت ، طمع ورزيده ام و در برابر عزّتت ، خاضعم و سرپرستان كارت را مطيعم و فرمانشان را دنباله روم ، و به تو و فضلت ، پناه آورنده و به قبر وليّت ، چنگ زننده ، و به ريسمانت ، درآويزنده ام .
خدايا ! مرا بر محبّت دوستانت ، ثابت بدار و ردّ پايم را از زيارتشان ، مگُسَل و مرا در زمره ايشان ، محشور بگردان و به شفاعتشان ، مرا به بهشت ، در آور .
و هنگامى كه به قتلگاه رسيدى ، بگو :
« به آنان كه جنگ برايشان تحميل مى شود ، اجازه جهاد داده شد ؛ زيرا به آنها ستم شده است ؛ و خدا بر يارى آنها ، كاملاً تواناست » . « و كشته شدگان در راه خدا را مُرده مپندار ؛ بلكه آنان ، زنده اند و نزد خدايشان ، روزى مى خورند . به آنچه خداوند ، از فضلش به ايشان داده ، شادمان اند و به كسانى كه در پى آنان ، هنوز به ايشان نپيوسته اند ، بشارت مى دهند ، كه ترسى ندارند و اندوهگين نمى شوند . به نعمت و فضل خدا ، بشارت مى دهند و اين كه خداوند ، پاداش مؤمنان را تباه نمى كند » . « بگو : خدايا ! آفريدگار آسمان ها و زمين ، داناى غيب و حضور ! تو ميان بندگانت در آنچه اختلاف مى كردند ، حكم مى رانى » . « و هرگز ، خدا را از آنچه ستمكاران مى كنند ، غافل مشمار ! او به آنها مهلت مى دهد براى روزى كه چشم ها در آن ، خيره مى شوند . با گردن هاى كشيده ، سر به بالا نموده ، بى آن كه پلك بزنند ، دل هايشان [ از وحشت ] خالى شده است . و مردم را بيم ده از روزى كه عذاب ، به آنها مى رسد و ستمكاران مى گويند : خدايا ! [ عذاب ]ما را اندكى به تأخير بينداز تا دعوتت را پاسخ گوييم و از فرستادگانت ، پيروى كنيم . [ گفته مى شود : ] آيا شما نبوديد كه پيش تر سوگند مى خورديد كه ما را فنايى نيست ؟ و در خانه هاى ستمكاران بر خود ، جاى گرفتيد و برايتان روشن شد كه با آنان ، چه كرديم و مثال ها برايتان زديم [ ؛ امّا سودى نبخشيد ] . و بى ترديد ، آنها حيله هاى خود را به كار بستند و مكرشان ، نزد خدا هست و مكرشان ، كوه ها را از جا مى كَنْد [ ؛ امّا خداوند ، مانع شد ] . پس هيچ گاه خدا را تخلّف كننده از وعده اش به فرستادگانش مپندار كه خداوند ، هميشه پيروز و انتقام گيرنده است » . « و به زودى ، ظالمان مى دانند كه به كجا باز مى گردند » . « از ميان مؤمنان ، مردانى اند كه بر پيمان خود با خدا ، راست ماندند . پس برخى از آنها ، پيمان خويش را به پايان آوردند [ و شهيد شدند ] و برخى از آنان ، انتظار مى كشند ، بى آن كه تغييرى در [ پيمان ]خود بدهند » .
ما مصيبت خود را به پاى خدا مى گذاريم ؛ مصيبت درگذشت نواده پيامبرمان ، سَرورمان و پيشوايمان را . چه قدر بر ما گران است ـ اى ابا عبد اللّه ـ كه در اين جا ، تنها و بى كس ، غريبانه و دور از وطن ، كشته شده و فتاده باشى ، دور از خاندان و برادران ، برهنه ، بر خاك غلتيده و با گلوى بُريده ، و با سينه اى چاكْ چاك و حريمى مباح گشته ! شيرخواره ات را ذبح كردند ، و خانواده ات را به اسيرى بردند ، و كاروانت را غارت كردند . به راست و چپ مى رفتى و جرعه هاى هراس را مى نوشيدى . دريغ و صد دريغ بر تو كه تشنه ، بر زمين سوزان [ كربلا ] افتادى ، بى آن كه بتوانى سخنى بگويى و يا پاسخى بدهى و زنان و فرزندانت ، به دردِ از دست دادنت ، گرفتار شدند و سرت از پيكرت ، جدا گشت .
با به خاك افتادن تو ، اسلام ، به خاك افتاد و حدود و احكام [ الهى ] ، تعطيل گشت و روزگار سياهى ، فرا رسيد و خورشيد ، گرفت و ماه ، تيره شد و ابر و باران ، محبوس گشتند و عرش و آسمان ، به لرزه در آمد و زمين و صحرا ، بر خود لرزيدند و بلا ، فراگير شد و هوس ها ، گونه گون شد و پيامبر ، به فقدانت ، دردمند شد و [ زهراى ]بتول ، ناآرام گشت و خِردها ، سرگردان شدند . لعنت خدا بر كسى كه بر تو ظلم و بيداد كرد و آب را از تو ، باز داشت و تو را خُرد نمود و به تو ، خيانت كرد و تو را وا نهاد و بر تو شورانْد و تو را كُشت و عهد و پيمان با تو را شكست و وعده اش را زير پا نهاد و به ميثاقش عمل نكرد و دشمنِ تو را يارى داد و با كردارش ، جدّت را به خشم آورد !
سلام و رضوان و بركات و درودهاى خدا ، بر تو و بر پاكان از نسلت ، و نجيبان از خاندانت باد كه همانا او ستوده و بزرگ است !