93
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

نشسته‏اند». همه جاى مسجد را بديدند. شعله‏هاى آتش را با دست پايين مى‏بردند كه بنگرند آيا در سايه‏ها كسى هست؛ امّا گاهى روشن مى‏شد و گاه چنان‏كه مى‏خواستند نمى‏شد.

آن گاه چراغدان‏ها و تشتك‏ها به ريسمان‏ها آويختند و آتش در آن ريختند و پايين فرستادند تا به زمين رسيد و آن را در سايه‏هاى دور و نزديك پيش بردند و روايق منبر را نيز روشن كردند و چون چيزى نديدند، به ابن زياد خبر دادند كه درى را كه به طرف مسجد بود بگشود و برون شد و به منبر رفت. يارانش نيز با وى برفتند و پيش از نماز عشا به دور او فراهم آمدند. به عمرو بن نافع دستور داد كه بانگ زدند هر يك از نگهبانان و سردستگان و معتمدان يا جنگاوران كه نماز عشا را در مسجد نخواند، حرمت از او برداشته شود.

چيزى نگذشت كه مسجد از كسان پر شد. آن گاه منادى خويش را گفت كه اقامه نماز گفت. حصين بن تميم گفت: «اگر خواهى با مردم نماز كنى يا ديگرى با آنها نماز كند و تو بروى و در قصر نماز كنى؛ كه بيم دارم يكى از دشمنانت به غافلگيرى بكشد». گفت: «محافظان مرا بگوى به ترتيب معمول، پشت سرم بايستند و مراقب آنها باش كه من به درون نخواهم رفت».

گويد: آن گاه با مردم نماز كرد. پس از آن به پا خاست و حمد خدا گفت و ثناى او كرد و گفت: «امّا بعد، ابن عقيل كم‏خردِ نادان، اين اختلاف و تفرقه را كه ديديد، پديد آورد. او را در خانه هر كه بيابيم، حرمت خدا از او برداشته شود و هر كه او را بيارد، خون‏بهايش را بگيرد. بندگان خدا! از خدا بترسيد و ملتزم طاعت و بيعت خويش باشيد و خودتان را به خطر ميفكنيد. اى حصين بن تميم! اگر يكى از دربندهاى كوفه باز شود يا اين مرد برون شود و او را پيش من نيارى، مادرت عزادارت شود! تو را به خانه‏هاى مردم كوفه تسلّط دادم. مراقبان، بر دهانه گذرگاه‏ها گمار و صبحگاهان، خانه‏ها را بجوى و درون آن را بكاو تا اين مرد را پيش من آرى».

گويد: حصين، سالار نگهبانان بود و از مردم بنى تميم بود.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
92

وجعلوا يخفضون شعل النار في أيديهم، ثمّ ينظرون: هل في الظلال أحد؟ وكانت أحياناً تضيء لهم، وأحياناً لا تضيء لهم كما يريدون، فدلّوا القناديل وأنصاف الطنان تشَدّ بالحبال، ثمّ تُجعل فيها النيران، ثمّ تُدَلّى، حتّى تنتهي إلى الأرض، ففعلوا ذلك‏في أقصى الظلال وأدناها وأوسطها حتّى فعلوا ذلك بالظلّة التي فيها المنبر.

فلمّا لم يروا شيئاً أعلموا ابن زياد، ففتح باب السدّة التي في المسجد، ثمّ خرج فصعد المنبر، وخرج أصحابه معه، فأمرهم فجلسوا حوله قبيل العتمة، وأمر عمرو بن نافع فنادى:

ألا برئت الذمّة من رجل من الشرطة والعرفاء أو المناكب أو المقاتلة صلّى العتمة إلاّ في المسجد، فلم يكن له إلاّ ساعة حتّى امتلأ المسجد من الناس، ثمّ أمر مناديه فأقام الصلاة.

فقال الحصين بن تميم: ان شئت صلّيت بالناس، أو يُصلّي بهم غيرك، ودخلت أنت فصلّيت في القصر، فإنّي لا آمن أن يغتالك بعض أعدائك! فقال: مر حرسي فليقوموا ورائي كما كانوا يقفون، ودُر فيهم فإنّي لست بداخل إذاً، فصلّى بالناس، ثمّ قام فحمد اللّه‏ وأثنى عليه، ثمّ قال:

أمّا بعد؛ فإنّ ابن عقيل السفيه الجاهل، قد أتى ما قد رأيتم من الخلاف والشقاق، فبرئت ذمّة اللّه‏ من رجل وجدناه في داره، ومَن جاء به فله ديته، اتّقوا اللّه‏ عبادَ اللّه‏، ۵ / ۳۷۳

والزموا طاعتكم وبيعتكم، ولا تجعلوا على أنفسكم سبيلاً. يا حصين بن تميم، ثكلتك اُمّك إن صاح بابُ سكّةٍ من سكك الكوفة، أو خرج هذا الرجل ولم تأتني به! وقد سلّطتك على دور أهل الكوفة، فابعث مراصدة على أفواه السكك، وأصبح غداً واستَبرِ الدور وجُسَّ خلالها حتّى تأتيني بهذا الرجل. وكان الحصين على شرطة، وهو من بني تميم.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 11140
صفحه از 726
پرینت  ارسال به