655
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

حمله شده بودند. بُرَير به آنها گفت: اى مردم! از خدا پروا كنيد. فرزندان محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ميان شما آمده‏اند و اينان، نسل و خانواده و دختران و محارم اويند، پس آنچه [از دليل و برهان] نزد خود داريد، بياوريد. مى‏خواهيد با آنها چه كنيد؟

گفتند: مى‏خواهيم آنها را در اختيار اميرمان، عبيد اللّه‏ بن زياد بگذاريم تا هر چه در نظر داشت، بكند. بُرَير بن حُضَير گفت: اى كوفيان! از آنها نمى‏پذيريد كه به همان جايى باز گردند كه از آن آمده‏اند؟ آيا نامه‏ها و عهد و پيمان‏هايى را كه از جانب خودتان به آنها داديد، از ياد برده‏ايد، با آن كه خدا را بر آنها گواه گرفتيد و خدا براى گواهى دادن كافى است؟ واى بر شما! خاندان پيامبرتان را دعوت كرديد و ادّعا كرديد كه در راهشان جان‏فشانى مى‏كنيد؛ امّا هنگامى كه بر شما وارد شدند، آنها را به عبيد اللّه‏ بن زياد، تسليم مى‏كنيد و ميان آنها و آب جارى كه يهودى و نصرانى و مجوس از آن مى‏نوشند و سگان و خوكان هم بر آن در مى‏آيند، حائل مى‏شويد؟! پس از محمّد، با فرزندانش چه بد رفتارى كرديد! شما را چه شده است؟ خداوند روز قيامت، تشنه‏تان بگذارد! واى بر شما! اين حسن و حسين، دو سرور بهشتيان از اوّل تا آخر هستند.

عمر بن سعد، پيش آمد تا رو به روى حسين عليه‏السلام بر روى اسبش ايستاد. تيرى بيرون كشيد و بر چلّه كمان گذاشت و گفت: اى مردم ! نزد امير عبيد اللّه‏ بن زياد، گواهى دهيد كه من، نخستين تيرانداز به سوى لشكر حسين بن على بودم. تير، پيش روى حسين عليه‏السلام افتاد و حسين عليه‏السلام، خود را از آن دور كرد و به عقب باز گشت. سپس تيرها مانند باران آمدند.

حسين عليه‏السلام به يارانش فرمود: «اى مردم! اين [تيرها]، پيك‏هاى اين قوم به سوى شما هستند. به سوى مرگى كه گريزى از آن نيست، برخيزيد».

آغاز جنگ ميان حسين عليه‏السلام و لشكر دشمن

ياران حسين عليه‏السلام، برجستند و از درِ خَندقشان، بيرون آمدند. آنان، ۳۲ سوار و چهل پياده بودند و دشمن، ۲۲ هزار تن، بى كم و كاست بودند. به يكديگر، حمله بُردند و ساعتى


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
654

فقال لهم برير: يا هؤاء، اتّقوا اللّه‏، فإنّ نسل محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم قد أصبح بين أظهركم، وهؤاء ذرّيّته وعترته وبناته و حريمة، فهاتوا ما الذي عندكم وما تريدون أن تصنعوا بهم؟

فقالوا: نريد أن نمكّن منهم الأمير عبيد اللّه‏ بن زياد فيرى رأيه فيهم.

فقال برير بن حضير: ولا تقبلون منهم إن رجعوا إلى المكان الذي أقبلوا منه يا أهل الكوفة؟ أنسيتم كتبكم إليه وعهودكم الذي أعطيتموها من أنفسكم؟ وأشهدتم اللّه‏ عليها وكفى باللّه‏ شهيداً، يا ويلكم! دعوتم أهل بيت نبيّكم وزعمتم أنّكم تقتلون أنفسكم دونهم، حتّى إذا أتوا عليكم أسلمتموهم إلى عبيد اللّه‏ بن زياد وحِلتم بينهم وبين الماء الجاري، وهو مبذول يشرب منه اليهود والنصارى والمجوس، وترده الكلاب والخنازير؟! فبئس ما خلّفتم محمّداً صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم في ذرّيّته! ما لكم لا سقاكم اللّه‏ يوم القيامة! ويلكم! هذا الحسن والحسين سيّدا أهل الجنّة من الأوّلين والآخرين.

قال: وتقدّم عمر بن سعد حتّى وقف قبالة الحسين على فرس له، فاستخرج سهماً فوضعه في كبد القوس، ثمّ قال: أيّها الناس، اشهدوا لي عند الأمير عبيد اللّه‏ بن زياد أنّي أوّل من رمى بسهم إلى عسكر الحسين بن عليّ!

۵ / ۹۹

قال: فوقع السهم بين يدي الحسين، فتنحّى عنه راجعاً إلى ورائه، وأقبلت السهام كأنّها المطر.

فقال الحسين لأصحابه: أيّها الناس، هذه رسل القوم إليكم، فقوموا إلى الموت الذي لابدّ منه.

ذكر ابتداء الحرب بين الحسين وبين القوم

قال: فوثب أصحاب الحسين فخرجوا من باب خندقهم، وهم يومئذ اثنان وثلاثون فارساً وأربعون راجلاً، والقوم اثنان وعشرون ألفاً لا يزيدون ولا

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 7106
صفحه از 726
پرینت  ارسال به