633
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

ببريد. والسلام !

سپس از منبر، فرود آمد و عطاى آنان را ميان بزرگانشان، تقسيم كرد و آنان را به حركت و همراهى و يارى دادن به عمر بن سعد در جنگ با حسين عليه‏السلام، فرا خواند.

نخستين كسى كه به سوى عمر بن سعد، حركت كرد، شِمر بن ذى الجوشن سَلولى ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ بود كه با چهار هزار تن، به او پيوست و لشكر عمر بن سعد، به نُه هزار تن رسيد. پس از او، زيد بن رَكّاب كَلْبى با دو هزار تن، حُصَين بن نُمَير سَكونى با چهار هزار تن، مُصاب مارى (ِ مُضاير مازِنى) با سه هزار تن و نصر بن حَربه (/ حَرَشه) با دو هزار تن، به او پيوستند و سپاهش به بيست هزار تن رسيد.

آن گاه ابن زياد، مردى را به سوى شَبَث بن رِبعى رياحى فرستاد و از او خواست كه به سوى عمر بن سعد برود. او بيمارى را بهانه كرد. ابن زياد به او گفت: آيا خود را به بيمارى مى‏زنى ؟ اگر تو گوش به فرمان ما هستى، به سوى جنگ با دشمن ما برو.

او نيز پس از آن كه ابن زياد، او را بزرگ داشت و عطايا و هدايايى به وى بخشيد، با هزار سوار، به عمر بن سعد پيوست. پس از آن، حجّار بن اَبجَر نيز با هزار سوار، از پىِ او آمد و سپاه عمر بن سعد، به ۲۲ هزار پياده و سواره رسيد.

آن گاه ابن زياد، به عمر بن سعد نوشت: «با فراوانىِ سواره و پياده، بهانه‏اى در جنگ با حسين، برايت نگذاشته‏ام. دقّت كن كه هيچ كارى را آغاز مكنى، جز آن كه صبح و شب، با هر پيك بامدادى و شامگاهى، با من مشورت كنى. والسلام !».

عبيد اللّه‏ بن زياد، همواره كسى را به سوى عمر بن سعد، روانه مى‏كرد و از او مى‏خواست تا در نبرد با حسين عليه‏السلام، شتاب كند. دسته‏هاى سپاه عمر بن سعد، شش روز از محرّم گذشته، به هم پيوستند.

لشكريان عمر بن سعد، شش روز از محرّم گذشته، به هم پيوستند. حبيب بن مُظاهر اسدى، به سوى حسين بن على عليه‏السلام آمد و گفت: در اين جا و نزديك ما، تيره‏اى از قبيله بنى اسد هستند. آيا به من اجازه مى‏دهى به سويشان بروم و آنان را به يارى‏ات، فرا بخوانم. شايد خداوند، بخشى از آنچه را ناخوش مى‏دارى، با آنان از تو دور كند.

حسين عليه‏السلام به او فرمود: «اى حبيب ! به تو اجازه دادم».


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
632

وأطيعوا، والسلام.

قال: ثمّ نزل عن المنبر ووضع لأهل الشام العطاء فأعطاهم ونادى فيهم بالخروج إلى عمر بن سعد ليكونوا أعواناً له على قتال الحسين.

قال: فأوّل من خرج إلى عمر بن سعد الشمر بن ذي الجوشن السلولي (لعنه اللّه‏) في أربعة آلاف فارس، فصار عمر بن سعد في تسعة آلاف، ثمّ أتبعه زيد بن ركاب الكلبي في ألفين، و الحصين بن نمير السكوني في أربعة آلاف، والمصاب الماري في ثلاثة آلاف، ونصر بن حربة في ألفين، فتمّ له عشرون ألفاً.

ثمّ بعث ابن زياد إلى شبث بن ربعي الرياحي رجلاً، وسأل أن يوجّه إلى عمر بن سعد، فاعتلّ بمرض، فقال له ابن زياد: أ تتمارض؟! إن كنت في طاعتنا فاخرج إلى ۵ / ۸۸

قتال عدونا، فخرج إلى عمر بن سعد في ألف فارس بعد أن أكرمه ابن زياد وأعطاه وحباه، وأتبعه بحجّار بن أبجر في ألف فارس، فصار عمر بن سعد في اثنين وعشرين ألفاً ما بين فارس وراجل.

ثمّ كتب ابن زياد إلى عمر بن سعد أنّي لم أجعل لك علّة في قتال الحسين من كثرة الخيل والرجال، فانظر أن لا تبدأ أمراً حتّى تشاورني غدواً وعشيّاً مع كلّ غاد ورائح، والسلام.

قال: وكان عبيد اللّه‏ بن زياد في كلّ وقت يبعث إلى عمر بن سعد ويستعجله في قتال الحسين، قال: والتأمت العساكر إلى عمر بن سعد لستّ مضين من المحرّم.

و أقبل حبيب بن مظاهر الأسدي إلى الحسين بن عليّ فقال: ههنا حيّ من بني أسد بالقرب منّي أَوَ تأذن لي أن أسير إليهم أدعوهم إلى نصرتك؛ فعسى اللّه‏ أن يدفع بهم عنك بعض ما تكره؟!

فقال له الحسين: قد أذنت لك يا حبيب.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 8611
صفحه از 726
پرینت  ارسال به