619
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

خدا را رها نموده و با سنّت پيامبر خدا، مخالفت ورزيده و ميان بندگان خدا به گناه و تجاوز، رفتار مى‏كند، آن گاه با گفتار و كردار بر او نشورَد، بر خدا حقّ است كه او را به جايگاه [سزاوار]خود در آورد و دانستيد كه اينها (بنى اميّه) به اطاعت شيطان، پاى‏بند و از اطاعت خداى رحمان، روى‏گردان‏اند، فساد را آشكار و حدود الهى را تعطيل كرده و اموال عمومى را ويژه خود كرده و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كرده‏اند. من به اين امر (خلافت)، از ديگران سزامندترم؛ زيرا خويشاوند پيامبر خدايم. [دعوت] نامه‏هايتان به من رسيده و فرستادگانتان، بيعت شما را براى من آورده‏اند كه مرا وا نمى‏نهيد. پس اگر به بيعتتان به من، وفادار مى‏مانيد، حقّ خود را كامل گرفته‏ايد و بهره خود را برده و به راه در آمده‏ايد و من، خانواده‏ام و فرزندانم نيز با خانواده و فرزندان شما خواهند بود. پس در كار من، برايتان سرمشقى است، و اگر وفا نكنيد و عهد و پيمانتان را بشكنيد و بيعتتان را ناديده بگيريد، به جانم سوگند، از شما بعيد نيست كه [مانند] آن را با پدرم [على عليه‏السلام]و برادرم [حسن عليه‏السلام] و پسر عمويم [مسلم]كرديد.

آيا فريب خورده، جز كسى است كه به [حمايت] شما مغرور شود؟ شما به حقّتان نرسيديد و بهره خود را تباه كرديد و هر كس پيمان بشكند، به زيان خود شكسته است. خداوند به زودى [ما را] از شما بى‏نياز مى‏كند. والسلام!».

راوى مى‏گويد: آن گاه حسين عليه‏السلام نامه را پيچيد و مُهر كرد و آن را به قيس بن مُسهّر صيداوى سپرد و به او فرمان داد كه به سوى كوفه حركت كند.

قيس راهى كوفه شد؛ امّا عبيد اللّه‏ بن زياد، نگهبانان و چراغ‏هايى بر سرِ راه نهاده بود و كسى نمى‏توانست بدون بازرسى شدن، عبور كند. هنگامى كه قيس بن مُسهّر به كوفه نزديك شد، دشمن خدا، حُصَين بن نُمَير سَكونى، او را ديد. هنگامى كه قيس به او نگريست، از او احساس خطر كرد. نامه را به سرعت بيرون آورد و همه آن را پاره پاره كرد.

راوى مى‏گويد: حُصَين به يارانش فرمان داد و آنها قيس را دستگير كردند و نامه پاره پاره شده را برداشتند و نزد عبيد اللّه‏ بن زياد آوردند.

عبيد اللّه‏ بن زياد به او گفت: تو كيستى؟

گفت: من مردى از پيروان امير مؤمنان، حسين بن على عليه‏السلام هستم.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
618

في حياته: مَن رأى سلطاناً جائراً مستحلاًّ لحرام أو تاركاً لعهد اللّه‏ ومخالفاً لسنّة رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، فعمل في عباد اللّه‏ بالإثم والعدوان، ثمّ لم يغيّر عليه بقول ولا فعل، كان حقّاً على اللّه‏ أن يدخله مدخله، وقد علمتم أنّ هؤاء لزموا طاعة الشيطان وتولّوا عن طاعة الرحمن، وأظهروا الفساد، وعطّلوا الحدود، واستأثروا بالفيء، وأحلّوا حرام اللّه‏ وحرّموا حلاله، وأنا أحقّ من غيري بهذا الأمر؛ لقرابتي من رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، وقد أتتني كتبكم وقدمت عليّ رسلكم ببيعتكم أنّكم لا تخذلوني، فإن وفيتم لي ببيعتكم فقد استوفيتم حقّكم وحظّكم ورشدكم، ونفسي مع أنفسكم، وأهلي ۵ / ۸۰

وولدي مع أهاليكم وأولادكم، فلكم فيَّ اُسوة، وإن لم تفعلوا ونقضتم عهدكم ومواثيقكم وخلعتم بيعتكم، فلعمري ما هي منكم بنكر، لقد فعلتموها بأبي وأخي وابن عمّي! هل المغرور إلاّ من اغترّ بكم؟ فإنّما حقّكم أخطأتم ونصيبكم ضيّعتم، ومن نكث فإنّما ينكث على نفسه، وسيغني اللّه‏ عنكم، والسلام.

قال: ثمّ طوى الكتاب وختمه ودفعه إلى قيس بن مسهر الصيداوي، وأمره أن يسير إلى الكوفة.

قال: فمضى قيس إلى الكوفة وعبيد اللّه‏ بن زياد قد وضع المراصد والمصابيح على الطرق، فليس أحد يقدر أن يجوز إلاّ فتّش، فلمّا تقارب من الكوفة قيس بن مسهر لقيه عدوّ اللّه‏ يقال له: الحصين بن نمير السكوني، فلمّا نظر إليه قيس كأنّه اتّقى على نفسه، فأخرج الكتاب سريعاً فمزّقه عن آخره.

قال: وأمر الحصين أصحابه فأخذوا قيساً وأخذوا الكتاب ممزّقاً حتّى أتوا به إلى عبيد اللّه‏ بن زياد.

فقال له عبيد اللّه‏ بن زياد: مَن أنت؟ قال: أنا رجل من شيعة أمير المؤمنين الحسين بن عليّ (رضي اللّه‏ عنهما).

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 8376
صفحه از 726
پرینت  ارسال به