533
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

دوست داريد، كوتاهى نمى‏كنم و برادرم، پسرعمويم و فرد مورد اعتمادم از خاندانم، يعنى مسلم بن عقيل ـ كه خدا از او راضى باشد ـ را به سوى شما فرستادم و به او فرمان داده‏ام كه حالت و نظرتان و نظر انديشمندان و فضيلتمندان شما را براى من بنويسد. او به سوى شما حركت مى‏كند، ان شاء اللّه‏ تعالى. والسلام! نيرويى جز نيروى خدا نيست. پس اگر بر همان هستيد كه فرستادگانتان آوردند و در نامه‏هايتان خوانده‏ام، پس به بيعت با پسرعمويم برخيزيد و او را يارى دهيد و تنهايش نگذاريد، كه سوگند به جانم، امام عادل [عامل به] كتاب [خدا]و دادگر، مانند حاكمى نيست كه به ناحق حكم مى‏كند، و نه هدايت مى‏كند و نه هدايت مى‏پذيرد. خداوند، ما و شما را بر هدايت، گِرد آورَد و كلمه تقوا را ملازم ما و شما قرار دهد كه به آنچه مى‏خواهد، سخت بينا و باريك‏بين است. سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد!».

راوى مى‏گويد: سپس نامه را پيچيد و آن را مُهر كرد، مسلم بن عقيل را فرا خواند و نامه را به او داد و به او فرمود: «من تو را به سوى كوفيان مى‏فرستم و اينها، نامه‏هاى ايشان به سوى من است. خداوند، به زودى كارى را به آن گونه كه دوست مى‏دارد و خوش دارد، به انجام مى‏رساند. اميدوارم كه من و تو در درجه شهيدان باشيم. پس به بركت خدا برو تا به كوفه وارد شوى. چون داخل آن شدى، نزد معتمدترين مردم آن جا، فرود آى و مردم را به اطاعت من فرابخوان و آنها را از خاندان ابوسفيان جدا كن و اگر مردم را بر بيعت با من متّفق ديدى، خبر را زود به من برسان تا بر حسب آن عمل كنم، إن شاء اللّه‏ تعالى».

سپس امام حسين عليه‏السلام با او معانقه و خداحافظى كرد و هر دو با هم گريستند.

بيرون آمدن مسلم بن عقيل به مقصد عراق

بيرون آمدن مسلم بن عقيل از مكّه به سوى مدينه، پنهانى بود تا كسى از اُمويان از آن آگاه نشود و هنگامى كه داخل مدينه شد، از مسجد پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آغاز كرد و در آن، دو ركعت نماز خواند و سپس در دلِ شب با كسانى از خاندانش كه دوست داشت، خداحافظى كرد و سپس دو راه‏نما و بلدِ راه از قبيله قيس عيلان، اجير كرد تا راه را نشانش بدهند و از بيراهه، او را ببرند و تا كوفه همراهى‏اش كنند.

راوى مى‏گويد: آن دو راه‏نما، مسلم را شبانه از كوفه بيرون بردند؛ ولى اشتباه كردند و


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
532

وقد فهمت الذي قد قصصتم وذكرتم، ولست اُقصّر عمّا أحببتم، وقد بعثت إليكم أخي وابن عمّي وثقتي من أهل بيتي مسلم بن عقيل بن أبي طالب رضي اللّه‏ عَنه، وقد أمرته أن يكتب إليَّ بحالكم ورأيكم ورأي ذوي الحجى والفضل منكم، وهو متوجّه إلى ما قبلكم إن شاء اللّه‏ تعالى، والسلام ولا قوة إلاّ باللّه‏، فإن كنتم على ۵ / ۳۱

ما قدمت به رسلكم وقرأت في كتبكم فقوموا مع ابن عمّي وبايعوه وانصروه ولا تخذلوه، فلعمري! ليس الإمام العادل بالكتاب والعادل بالقسط كالذي يحكم بغير الحقّ ولا يهدي ولا يهتدي، جَمَعَنا اللّه‏ وإيّاكم على الهدى وألزمنا وإيّاكم كلمة التقوى، إنّه لطيف لما يشاء، والسلام عليكم ورحمة اللّه‏ وبركاته.

قال: ثمّ طوى الكتاب وختمه ودعا مسلم بن عقيل رحمه‏الله فدفع إليه الكتاب وقال له: إنّي موجّهك إلى أهل الكوفة وهذه كتبهم إليَّ، وسيقضي اللّه‏ من أمرك ما يحبّ ويرضى، وأنا أرجو أن أكون أنا وأنت في درجة الشهداء، فامضِ على بركة اللّه‏ حتّى تدخل الكوفة، فإذا دخلتها فانزل عند أوثق أهلها، وادع الناس إلى طاعتي، واخذلهم عن آل أبي سفيان، فإن رأيت الناس مجتمعين على بيعتي فعجّل لي بالخبر حتّى أعمل على حسب ذلك إن شاء اللّه‏ تعالى. ثمّ عانقه وودّعه وبكيا جميعاً.

۵ / ۳۲

ذكر خروج مسلم بن عقيل رضى‏الله‏عنه نحو العراق

قال: فخرج مسلم بن عقيل من مكّة نحو المدينة مستخفياً؛ لئلاّ يعلم به أحد من بني اُميّة، فلمّا دخل المدينة بدأ بمسجد رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم فصلّى فيه ركعتين، ثمّ أقبل في جوف الليل حتّى ودّع من أحبّ من أهل بيته، ثمّ إنّه استأجر دليلين من قيس عيلان يدلاّنه على الطريق و يصحبانه إلى الكوفة على غير الجادّة.

قال: فخرج به الدليلان من المدينة ليلاً وسارا، فغلطا الطريق وجارا عن القصد

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 7911
صفحه از 726
پرینت  ارسال به