پس از همه اينها، هانى بن هانى سبيعى و سعيد بن عبد اللّه حنفى اين نامه را آوردند كه آخرين نامه كوفيان به حسين عليهالسلام بود.
نامه دوم كوفيان
«بسم اللّه الرحمن الرحيم. به حسين بن على، امير مؤمنان، از شيعيان او و شيعيان پدرش. امّا بعد، بشتاب كه مردم، منتظرند و به كسى جز تو نظرى ندارند، عجله كن، عجله كن، اى فرزند دختر پيامبر خدا! باغها سرسبز شده، ميوهها رسيده، زمين، گياه خود را رويانده و درختان، برگ درآوردهاند. اگر مىخواهى بر ما در آى كه بر لشكرى آماده در مىآيى. سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو و پيش از آن بر پدرت باد!».
حسين عليهالسلام به هانى و سعيد بن عبد اللّه حنفى فرمود: «به من خبر دهيد چه كسانى بر اين نامه كه شما آوردهايد، گِرد آمدهاند؟».
آن دو گفتند: اى امير مؤمنان! شَبَث بن ربعى، حجّار بن اَبجَر، يزيد بن حارث، يزيد بن رويم، عُروة بن قيس، عمرو بن حَجّاج و محمّد بن عمير بن عطارُد با هم اين نامه را نوشتهاند.
راوى مىگويد: پس در اين هنگام، حسين عليهالسلام برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز ميان رُكن [حجر الأسود] و مقام [ابراهيم] خواند و پس از فراغت از نماز، از خداوند در باره آنچه كوفيان به او نوشته بودند، طلب خير كرد و سپس، آورندگان نامهها را گرد آورد و به آنها فرمود: «جدّم پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را در رؤيايم ديدم كه به من، فرمانى داد و من هم فرمان او را انجام دادم. پس خداوند، دلم را به خير مصمّم كرد، كه او صاحب اين كار و تواناى بر آن است. ان شاء اللّه تعالى!».
نامه حسين بن على به كوفيان
«بسم اللّه الرحمن الرحيم. از حسين بن على به انبوه مؤمنان. سلام بر شما! امّا بعد، هانى بن هانى و سعيد بن عبد اللّه، نامههايتان را براى من آوردند و آن دو، آخرين كسانى بودند كه از نزد شما بر من وارد شدهاند. من آنچه را حكايت كرديد و گفتيد، دانستم و در آنچه