509
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

نامه يزيد بن معاويه به وليد بن عتبه

راوى مى‏گويد: يزيد به وليد بن عتبه نوشت: از بنده خدا، يزيد، امير مؤمنان به وليد بن عتبه. امّا بعد، هنگامى كه اين نامه من به تو رسيد، دوباره و سخت و محكم، از مردم مدينه، بيعت بگير. و عبد اللّه‏ بن زبير را رها كن كه او از دسترس ما بيرون نمى‏رود و تا زنده است، هرگز نمى‏تواند از ما رهايى يابد. همراه پاسخت، بايد سرِ حسين بن على عليه‏السلام نيز باشد كه اگر چنين كنى، تو را فرمانده سواره‏نظام كنم و جايزه و بهره‏اى بس فراوان و نعمت را يك‏جا نزد من دارى.

راوى مى‏گويد: هنگامى كه نامه به وليد بن عتبه رسيد و آن را خواند، بر او گران آمد و گفت: نه! به خدا سوگند، خداوند نبيند كه من قاتل حسين بن على باشم. من پسر دختر پيامبر خدا را نمى‏كُشم، حتّى اگر همه دنيا را به من بدهد.

راوى مى‏گويد: حسين بن على عليه‏السلام شبى از خانه‏اش بيرون آمد و نزد قبر جدّش صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رفت و گفت: سلام بر تو، اى پيامبر خدا! منم، پسر فاطمه. من فرزند تو و فرزند فرزندت و نوه‏اى از بازماندگان تو در ميان امّتت هستم. پس اى پيامبر خدا! عليه آنها گواهى بده كه مرا وا نهادند و تباه كردند و مرا حفظ ننمودند و اين، شِكوه من به توست تا تو را ملاقات كنم». آن گاه بر پا ايستاد و پاهايش را صاف كرد و همه شب را پى در پى، نماز خوانْد.

راوى مى‏گويد: وليد بن عتبه، كسى را به درِ خانه حسين عليه‏السلام فرستاد تا ببيند كه از مدينه خارج شده است يا نه. چون آن فرد، او را در خانه‏اش نيافت، گفت: ستايش، ويژه خدايى است كه موجب شد خداى عز و جل خون او را از من نطلبد! وليد گمان كرده كه حسين عليه‏السلام از مدينه رفته است.

راوى مى‏گويد: حسين عليه‏السلام صبح به خانه‏اش بازگشت و شب دوم، دوباره به سوى قبر [پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله]رفت و دو ركعت نماز خواند و هنگامى كه از نمازش فارغ شد، گفت: «خدايا! اين قبر پيامبرت محمّد و من پسر دختر محمّد هستم و مى‏دانى كه چه پيشامدى برايم شده است. خدايا! من كار نيكو را دوست دارم و كار زشت را ناپسند مى‏شمارم. از تو مى‏خواهم، اى صاحب جلال و اكرام، كه به حقّ اين قبر و كسى كه در آن خفته است،


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
508

ذكر كتاب يزيد بن معاوية إلى الوليد بن عتبة

من عبداللّه‏ يزيد أمير المؤمنين إلى الوليد بن عتبة، أمّا بعد؛ فإذا ورد عليك كتابي هذا فخذ البيعة ثانياً على أهل المدينة بتوكيد منك عليهم، وذر عبداللّه‏ بن الزبير فإنّه لن يفوتنا ولن ينجو منّا أبداً ما دام حيّاً، وليكن مع جوابك إليَّ رأس الحسين بن عليّ، فإن فعلت ذلك فقد جعلت لك أعنّة الخيل، ولك عندي الجائزة والحظّ الأوفر والنعمة واحدة، والسلام.

قال: فلمّا ورد الكتاب على الوليد بن عتبة وقرأه تعاظم ذلك، وقال: لا واللّه‏، لا يراني اللّه‏ قاتل الحسين بن عليّ! وأنا [لا] أقتل ابن بنت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم ولو أعطاني يزيد الدنيا بحذافيرها.

قال: وخرج الحسين بن عليّ من منزله ذات ليلة وأتى إلى قبر جدّه صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم فقال:

السلام عليك يا رسول اللّه‏، أنا الحسين ابن فاطمة، أنا فرخك وابن فرختك وسبطك في الخلف الذي خلّفت على اُمّتك، فاشهد عليهم يا نبيّ اللّه‏ أنّهم قد خذلوني وضيّعوني، وأنّهم لم يحفظوني، وهذا شكواي إليك حتّى ألقاك صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، ثمّ وثب قائماً وصفّ قدميه ولم يزل راكعاً و ساجداً.

قال: وأرسل الوليد بن عتبة إلى منزل الحسين لينظر هل خرج من المدينة أم لا، فلم يصبه في منزله فقال: الحمد للّه‏ الذي لم يطالبني اللّه‏ عز و جل بدمه! وظنّ أنّه خرج من المدينة.

قال: ورجع الحسين إلى منزله مع الصبح، فلمّا كانت الليلة الثانية خرج إلى ۵ / ۱۹

القبر أيضاً فصلّى ركعتين، فلمّا فرغ من صلاته جعل يقول: اللّهمّ إنّ هذا قبر نبيّك محمّد وأنا ابن بنت محمّد وقد حضرني من الأمر ما قد علمت، الّلهم وإنّي اُحبّ المعروف وأكره المنكر، وأنا أسألك يا ذا الجلال والإكرام بحقّ هذا القبر ومن فيه

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 7980
صفحه از 726
پرینت  ارسال به