421
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

پس از او زهير بن قين ـ رحمة اللّه‏ عليه ـ برخاست و گفت: به خدا من دوست دارم كشته شوم، سپس زنده شوم، دوباره كشته شوم تا هزار بار و خداى عز و جل به وسيله من از كشته شدن تو و اين جوانان از خاندانت جلوگيرى فرمايد. گروهى از ياران آن حضرت نيز مانند اين سخنان كه همه نشانه پايدارى و فداكارى خود بود، به عرض رساندند. پس حسين عليه‏السلام از همگان سپاس‏گزارى فرمود و پاداش نيكشان را خواست، و به خيمه خود بازگشت.

حضرت على بن الحسين عليه‏السلام فرمايد: من در آن شبى كه پدرم فرداى آن كشته شد، نشسته بودم و عمّه‏ام زينب نيز نزد من بود و از من پرستارى مى‏كرد. در آن هنگام، پدرم به خيمه خويش رفت و جوين غلام ابى ذر غفارى نيز نزد او سرگرم اصلاح شمشير آن حضرت عليه‏السلام بود و پدرم اين [اشعار] را مى‏خواند:

اُف به تو اى روزگار يار ستمگر!

چند به صبح و پسين چه گرگ تناور

بر كنى از يار و دوست، افسر و همسر

نيست قناعت و را به اندك و كمتر

كار هماناست سوى حضرت داور

هر كه بود زنده راه من رَوَد آخر.

و اين اشعار را دو يا سه بار از سر گرفت تا اين كه من آن را فهميدم و مقصود او را دانستم. پس گريه، گلوى مرا گرفت؛ ولى خوددارى كردم و خاموش شدم، و دانستم بلا نازل گشته، و امّا عمّه‏ام پس او نيز شنيد آنچه را من شنيدم و او چون زن بود و زنان، دل‏نازك و بى‏تاب‏ترند، نتوانست خوددارى كند و از جا جست و دامن‏كشان، با سر و روى باز، بيخودانه به نزد آن حضرت دويد و گفت: «وا ثكلاه (اى عزاى و مصيبت من)! كاش مرگ من رسيده بود و زنده نبودم! امروز [چنان ماند كه] مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنيا رفته‏اند! اى بازمانده گذشتگان، و اى دادرس بازماندگان!».

حسين عليه‏السلام به او نگاه كرد و فرمود: «خواهرم! شكيبايى‏ات را شيطان از دستت نربايد». [اين سخن را فرمود] و اشك چشمانش را گرفت و فرمود: «اگر مرغ قطا را در آشيانه‏اش به حال خود مى‏گذاردند، [آسوده] مى‏خوابيد».

زينب گفت: «اى واى بر حال من! آيا تو به ناچارى خود را به مرگ سپردى [و تن بدان داده‏اى]؟ اين، بيشتر دل مرا ريش كند، و بر من سخت‏تر است». [اين سخن را گفت]سپس مشت به صورت زد و دست به گريبان برد و چاك زد و بيهوش به زمين افتاد!


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
420

وقام زهير بن القين البجلي (رحمة اللّه‏ عليه) فقال: واللّه‏، لوددت أنّي قتلت، ثمّ نشرتُ، ثمّ قتلتُ حتّى اُقتل هكذا ألف مرّة، وأنّ اللّه‏ تعالى يدفع بذلك القتل عن نفسك، وعن أنفس هؤاء الفتيان من أهل بيتك.

۲ / ۹۳

وتكلّم جماعة أصحابه بكلام يشبه بعضه بعضاً في وجه واحد، فجزّاهم الحسين عليه‏السلام خيراً وانصرف إلى مضربه.

قال عليّ بن الحسين عليهماالسلام: إنّي لجالس في تلك العشيّة التي قُتِلَ أبي في صبيحتها، وعندي عمّتي زينب تمرّضني، إذ اعتزل أبي في خباء له وعنده جوين مولى أبي ذرّ الغفاري، وهو يعالج سيفه ويصلحه وأبي يقول:

يا دهرُ اُفٍّ لك من خليلِ

كم لك بالإشراقِ والأصيلِ

من صاحبٍ أو طالبٍ قتيلِ

والدهرُ لا يَقنعُ بالبديلِ

وإنّما الأمرُ إلى الجليلِ

وكُلّ حيٍّ سالكُ سبيلي

فأعادها مرّتين أو ثلاثاً حتّى فهمتها وعرفت ما أراد، فخنقتني العبرة فرددتها ولزمت السكوت، وعلمت أنّ البلاء قد نزل.

وأمّا عمّتي فإنّها سمعت ما سمعت، وهي امرأة ومن شأن النساء الرقّة والجزع فلم تملك نفسها أن وثبت تجرّ ثوبها وإنها لحاسرة، حتّى انتهت إليه، فقالت: وا ثكلاه! ليتَ الموتُ أعدمني الحياة! اليوم ماتت اُمّي فاطمة وأبي عليّ وأخي الحسن، يا خليفة الماضي وثمال الباقي.

فنظر إليها الحسين عليه‏السلام فقال لها: يا اُخيّة، لا يذهبنَّ حلمك الشيطان، وترقرقت ۲ / ۹۴

عيناه بالدموع وقال: لو ترك القطا لنام، فقالت: يا ويلتاه! أفتغتصب نفسك اغتصاباً؟! فذاك أقرح لقلبي وأشدّ على نفسي، ثمّ لطمت وجهها وهوت إلى جيبها فشقّته وخرّت مغشياً عليها.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 8314
صفحه از 726
پرینت  ارسال به