349
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

مختار بيرون رفت و به خانه هانى بن عروه درآمد. پس شيعيان، دور از چشم مأموران عبيد اللّه‏ بن زياد، به نزد او رفت و آمد مى‏كردند و به يكديگر سفارش مى‏كردند جاى مسلم را به كسى نشان ندهند. ابن زياد، يكى از غلامان خود را كه معقل نام داشت، پيش خوانده و به او گفت: «اين سه هزار درهم را بگير و به جستجوى مسلم بن عقيل برو. ياران او را پيدا كن، و چون به يك يا چند تن از ايشان دست يافتى، اين سه هزار درهم را به آنان بده و بگو كه با اين پول براى جنگ با دشمنان كمك بگيريد، و چنين وانمود كن كه تو از آنان هستى؛ زيرا چون تو اين پول را به آنان دادى، از تو مطمئن خواهند شد و مورد اعتماد آنان قرار خواهى گرفت و چيزى از كار خود را از تو پنهان نخواهند كرد. سپس بامداد و پسين نزد ايشان برو [و رفت و آمدت را با ايشان زياد كن] تا بدانى مسلم بن عقيل در كجا پنهان شده و نزد او بروى».

معقل، پول را گرفته، آمد در مسجد بزرگ كوفه نزد مسلم بن عوسجه اسدى نشست و او مشغول نماز بود. از گروهى شنيد كه مى‏گويند: اين مرد براى حسين عليه‏السلام از مردم بيعت مى‏گيرد. پس نزديك رفت تا پهلوى مسلم بن عوسجه نشست و چون مسلم از نماز فارغ شد، گفت: بنده خدا! من از اهل شام هستم، و خداوند، نعمت دوستى خاندان و اهل بيت پيغمبر و دوستى دوستانشان را به من ارزانى داشته. [اين سخنان را مى‏گفت] و به دروغ گريه مى‏كرد و گفت: همراه من سه هزار درهم است كه مى‏خواهم مردى از ايشان را ديدار كنم، و به من اطلاع رسيده آن مرد به اين شهر آمده و براى پسر دختر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از مردم بيعت مى‏گيرد. من مى‏خواهم او را ديدار كنم و كسى را نيافتم كه مرا به سوى او راه‏نمايى كند و جاى او را به من نشان دهد. هم‏اكنون كه در مسجد نشسته بودم، از برخى از مؤمنين شنيدم كه [تو را نشان داده و] مى‏گفتند: اين مرد، داناى به احوال اين خاندان است، و من به نزد تو آمده كه اين پول را از من بگيرى و پيش صاحب خودت آن مرد ببرى؛ زيرا من از برادران تو، و مورد وثوق و اطمينان تو هستم، و اگر مى‏خواهى پيش از آن كه او را ديدار كنم، براى او از من بيعت بگير. مسلم بن عوسجه گفت: خداى را سپاس‏گزارى كنم كه توفيق ديدار تو را به من داد و ديدار تو مرا خرسند ساخت تا تو به آرزويت برسى، و خداوند به وسيله تو خاندان پيغمبرش را يارى كند. من خوش ندارم مردم مرا به اين كار [كه رابطه با اين خاندان دارم]بشناسند، پيش از آن كه كار ما سرانجام گيرد، و اين ترس من به خاطر بيمى است كه از اين مرد سركش و خشم او در دل دارم.

معقل گفت: انديشه مكن كه خبرى نيست و خير است. اكنون از من بيعت بگير. پس


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
348

عروة فدخلها، وأخذت الشيعة تختلف إليه في دار هانئ على تستّر واستخفاء من عبيد اللّه‏، وتواصوا بالكتمان.

فدعا ابن زياد مولى له يقال له: معقل، فقال: خذ ثلاثة آلاف درهم، ثمّ اطلب مسلم بن عقيل والتمس أصحابه، فإذا ظفرت بواحد منهم أو جماعة فأعطهم هذه الثلاثة آلاف درهم، وقل لهم: استعينوا بها على حرب عدوّكم، وأعلمهم أنّك منهم، فإنّك لو قد أعطيتها إيّاهم لقد اطمأنّوا إليك، ووثقوا بك، ولم يكتموك شيئاً من أخبارهم، ثمّ اغدُ عليهم ورح حتّى تعرف مستقرّ مسلم بن عقيل، وتدخل عليه.

ففعل ذلك وجاء حتّى جلس إلى مسلم بن عوسجة الأسدي في المسجد الأعظم وهو يصلّي، فسمع قوماً يقولون:

هذا يبايع للحسين، فجاء فجلس إلى جنبه حتّى فرغ من صلاته، ثمّ قال: يا ۲ / ۴۶

عبداللّه‏، إنّي امرؤمن أهل الشام، أنعم اللّه‏ عليَّ بحبّ أهل هذا البيت وحبّ من أحبّهم؟ وتباكى له وقال: معي ثلاثة آلاف درهم، أردت بها لقاء رجل منهم بلغني أنّه قدم الكوفة يبايع لابن بنت رسول اللّه‏، فكنت اُريد لقاءه فلم أجد أحداً يدلّني عليه ولا أعرف مكانه، فإنّي لجالس في المسجد الآن إذ سمعت نفراً من المؤمنين يقولون: هذا رجل له علم بأهل هذا البيت، وإنّي أتيتك لتقبض منّي هذا المال وتدخلني على صاحبك، فإنّما أنا أخ من إخوانك وثقة عليك، وإن شئت أخذت بيعتي له قبل لقائه.

فقال له مسلم بن عوسجة رحمه‏الله: احمد اللّه‏ على لقائك إيّاي فقد سرّني ذلك، لتنال الذي تحبّ، ولينصر اللّه‏ بك أهل بيت نبيّه عليه وآله السلام، ولقد ساءني معرفة الناس إيّاي بهذا الأمر قبل أن يتمّ؛ مخافة هذا الطاغية وسطوته.

فقال له معقل: لا يكون إلاّ خيراً، خذ البيعة عليَّ، فأخذ بيعته وأخذ عليه

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 8595
صفحه از 726
پرینت  ارسال به