347
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

اللّه‏ بانگ زدند: در را باز كنيد. نعمان كه گمان مى‏كرد حسين عليه‏السلام است، از بالاى قصر سركشيده، گفت: تو را به خدا سوگند دهم كه از اين جا دور شوى ؛ زيرا من امانتى كه در دست دارم، به تو نخواهم سپرد، و در جنگ با تو نيز نيازى نيست.

عبيد اللّه‏ خاموش بود. سپس نزديك شد و نعمان نيز خود را از كنگره قصر سرازير كرد. عبيد اللّه‏ به سخن درآمد و گفت: در بگشا خدا كارت را نگشايد كه شبت به درازا كشيد، و مردى كه پشت سر او بود، شنيد. پس به سوى مردم كه به دنبال او افتاده و مى‏پنداشتند او حسين عليه‏السلام است، بازگشته، گفت: اى مردم! به خدايى كه شريك ندارد، اين پسر مرجانه است. نعمان در را باز كرد و [داخل شد] و در را به روى مردم [كه به دنبالش آمده بودند]بست، و آنان پراكنده شدند. چون بامداد شد، مردم را دعوت كردند و چون گرد آمدند، عبيد اللّه‏ بن زياد بيرون آمده، پس از حمد و ثناى پروردگار گفت: «امّا بعد، همانا امير المؤمنين يزيد، مرا بر شهر شما و مرزها و بهره‏هاى شما [از بيت المال] فرمان‏روا ساخته، و به من دستور داده با ستم‏ديدگانتان با انصاف رفتار كنم و به محرومان از شما بخشش كنم، و به آنان كه گوش شنوا دارند و پيروى از دستورهايش بنمايند، مانند پدر مهربان، نيكى كنم، و تازيانه و شمشير من، براى آن كسى است كه از دستور من سرباز زند، و با پيمان من مخالفت كند. پس بايد هر كس بر خود بترسد. "راستى و درستى است كه بلا را از انسان دور كند، نه تهديد"» [و اين جمله، مثلى است در ميان عرب كه ابن زياد به زبان جارى ساخت].

سپس از منبر به زير آمده و بزرگان شهر و سرشناسان را به سختى گرفت، و گفت: «نام سرشناسان و هواخواهان يزيد و هر كه از مردم خوارج در ميان شما هستند، و آن دسته از نفاق‏پيشه‏گانى كه كارشان ايجاد دودستگى و پراكندگى در ميان مردم است، براى من بنويسيد. پس هر كه ايشان را نزد ما آوَرَد، در امان است، و هر كه نامشان را ننوشت، بايد ضمانت كند و به عهده گيرد كه كسى از آنان كه مى‏شناسد و تحت نظر او هستند با ما مخالفت نكند و ياغيگرى بر ما ننمايد، و اگر اين كار را نكرد، ذمّه ما از او برى است، و خون و مالش بر ما مباح و حلال است، و هر رئيسى [و بزرگ محلّه‏اى] در ميان مردم آشناى خود، از دشمنان يزيد، كسى را بشناسد [و به ما معرفى نكند] و او را نزد ما نياورد، بر در خانه خود به دار آويخته خواهد شد و بهره‏اش از بيت المال، لغو خواهد گرديد».

و [از آن سو] چون مسلم بن عقيل، آمدن عبيد اللّه‏ را به كوفه دانست و سخنان او را شنيد و سختگيرى‏هايى كه با رؤسا و سرشناسان كوفه كرده به گوشش رسيد، از خانه


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
346

الباب، فاطّلع إليه النعمان وهو يظنّه الحسين، فقال: أنشدك اللّه‏ إلاّ تَنَحَّيتَ، واللّه‏، ما أنا مسلّم إليك أمانتي، وما لي في قتالك من أَرَبٍ، فجعل لا يكلّمه، ثمّ إنّه دنا وتدلّى ۲ / ۴۴

النعمان من شرف فجعل يكلّمه، فقال: افتح لا فتحت، فقد طال ليلك. وسمعها إنسان خلفه فنكص إلى القوم الذين اتّبعوه من أهل الكوفة على أنّه الحسين، فقال: أي قوم! ابن مرجانة والذي لا إله غيره، ففتح له النعمان ودخل وضربوا الباب في وجوه الناس فانفضّوا.

وأصبح فنادى في الناس: الصلاة جامعة، فاجتمع الناس، فخرج إليهم فحمد اللّه‏ وأثنى عليه، ثمّ قال: أما بعد؛ فإنّ أمير المؤمنين ولاّني مصركم وثغركم وفيئكم، وأمرني بإنصاف مظلومكم وإعطاء محرومكم، والإحسان إلى سامعكم ومطيعكم كالوالد البرّ، وسوطي وسيفي على مَن ترك أمري وخالف عهدي، فليُبقِ امرؤعلى نفسه، الصدق ينبي عنك لا الوعيد.

۲ / ۴۵

ثمّ نزل فأخذ العرفاء۱ والناس أخذاً شديداً فقال: اكتبوا إلى العرفاء ومن فيكم من طلبة أمير المؤمنين، ومن فيكم من الحرورية وأهل الريب، الذين رأيهم الخلاف والشقاق، فمن يجيء بهم لنا فبرئ، ومن لم يكتب لنا أحداً فليضمن لنا ما في عرافته ألاّ يخالفنا منهم مخالف، ولا يبغِ علينا منهم باغ، فمن لم يفعل برئت منه الذمّة، وحلال لنا دمه وماله، وأيّما عريف وجد في عرافته من بُغيَةِ أمير المؤمنين أحد لم يرفعه إلينا، صلب على باب داره، وألغيت تلك العرافة من العطاء.

ولمّا سمع مسلم بن عقيل رحمه‏الله بمجيء عبيد اللّه‏ بن زياد الكوفة، ومقالته التي قالها، وما أخذ به العرفاء والناس، خرج من دار المختار حتّى انتهى إلى دار هانئ بن

1.. العرفاء : جمع عريف ، وهو القَيّم باُمور القبيلة أو الجماعة من الناس ، يلي اُمورهم ، ويتعرّف الأمير منه أحوالهم ، وهو دون الرئيس مجمع البحرين : ج ۲ ص ۱۲۰۰ (عرف» .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 8609
صفحه از 726
پرینت  ارسال به