343
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

بيدار نكنم، و بيهوده متعرّض شما نشوم، و به صِرف بهتان و بدگمانى و تهمت، شما را در بند نيندازم؛ ولى اگر شما روبه رو و آشكارا به دشمنى با من برخيزيد و بيعت خود را بشكنيد و با پيشواى خود در صدد مخالفت برآييد، سوگند بدان خدايى كه جز او شايسته پرستش نيست تا قائمه شمشير در دست من است، شما را بدان مى‏زنم اگر چه ياورى نداشته باشم. آگاه باشيد همانا من اميدوارم آن كس كه از شما حق را بشناسد، بيشتر از كسى باشد كه باطل، او را به هلاكت كشاند».

عبد اللّه‏ بن مسلم حضرمى ـ كه هم‏سوگند با بنى اميّه بود ـ برخاست و گفت: «اى امير! اين جريانى كه پيش آمده و مى‏بينى، جز به ستم و خونريزى اصلاح‏پذير نيست و آنچه تو در اين باره انديشيده‏اى، رأى ناتوانان است!». نعمان بدو گفت: «اگر در پيروى از خدا ناتوان باشم؛ نزد من محبوب‏تر است از اين كه از نيرومندان در نافرمانى باشم». سپس از منبر به زير آمد.

عبد اللّه‏ بن مسلم از آن جا بيرون آمد و به يزيد نامه نوشت كه: «امّا بعد، بدان كه مسلم بن عقيل به كوفه آمده و شيعه براى خلافت حسين بن على عليه‏السلام با او بيعت كرده‏اند. پس اگر كوفه را خواهى، مرد نيرومندى را بفرست كه فرمان تو را به انجام رساند، و مانند خودت در باره دشمنت رفتار نمايد؛ زيرا نعمان بن بشير، مرد ناتوانى است يا خود را به ناتوانى زند».

پس از او عمارة بن عقبه نيز مانند عبد اللّه‏ بن مسلم، به يزيد نامه نوشت. سپس عمر بن سعد بن ابى وقّاص به همين مضمون، به يزيد نامه نوشت. چون اين نامه‏ها به يزيد رسيد، سرجون، غلام معاويه را طلبيد و بدو گفت: «رأى تو چيست؟ همانا حسين، مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاده و براى او از مردم بيعت مى‏گيرد، و به من رسيده است كه نعمان، سستى كرده، و گفتار بدى در اين باره داشته است. به نظر تو چه كسى را به كوفه فرمانروا كنم؟» ـ و يزيد در آن هنگام بر عبيد اللّه‏ بن زياد [كه حاكم بصره بود] خشمناك بود ـ. سرجون گفت: اگر معاويه (پدرت) زنده بود و در اين باره رأى مى‏داد، آن را مى‏پذيرفتى؟


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
342

على مَن لم يأتِ عليَّ، ولا اُنبّه نائمكم، ولا أتحرّش بكم، ولا آخذ بالقرف۱ ولا الظنّة ولا التهمة، ولكنّكم إن أبديتم صفحتكم لي ونكثتم بيعتكم وخالفتم إمامكم، فواللّه‏ الذي لا إله غيره، لأضربنّكم بسيفي ما ثبت قائمه في يدي، ولو لم يكن لي منكم ناصر، أمّا إنّي أرجو أن يكون مَن يعرف الحقّ منكم أكثر ممّن يرديه الباطل.

۲ / ۴۲

فقام إليه عبداللّه‏ بن مسلم بن ربيعة الحضرمي، حليف بني اُميّة، فقال: إنّه لا يصلح ما ترى إلاّ الغشم، إنّ هذا الذي أنت عليه فيما بينك وبين عدوّك رأي المستضعفين.

فقال له النعمان: أكون من المستضعفين في طاعة اللّه‏ أحبّ إليَّ من أن أكون من الأعزّين في معصية اللّه‏، ثمّ نزل.

وخرج عبداللّه‏ بن مسلم فكتب إلى يزيد بن معاوية: أمّا بعد؛ فإنّ مسلم بن عقيل قد قدم الكوفة، فبايعته الشيعة للحسين بن عليّ، فإن يك لك في الكوفة حاجة فابعث إليها رجلاً قويّاً، ينفّذ أمرك ويعمل مثل عملك‏في عدوّك، فإنّ النعمان بن بشير رجل ضعيف أو هو يتضعّف.

ثمّ كتب إليه عمارة بن عقبة بنحو من كتابه، ثمّ كتب إليه عمر بن سعد بن أبي وقّاص مثل ذلك.

فلمّا وصلت الكتب إلى يزيد دعا سرجون مولى معاوية، فقال: ما رأيك؟ إنّ حسيناً قد وجّه إلى الكوفة مسلم بن عقيل يبايع له، وقد بلغني عن النعمان بن بشير ضعف وقول سيّئ، فمن ترى أن أستعمل على الكوفة؟ وكان يزيد عاتباً على عبيد اللّه‏ بن زياد، فقال له سرجون: أَرَأَيتَ معاوية لو نشر لك حيّاً أما كنت آخذاً برأيه؟

1.. القَرَف : الظنّ بالسوء والرمي به العين : ج ۵ ص ۱۴۶ (قرف» .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 7159
صفحه از 726
پرینت  ارسال به