335
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

بروى، چنانچه پسر زبير رفت كه تعقيب‏كنندگان به شما نرسند، بهتر است؟ فرمود: «نه به خدا! من از راه راست به در نروم تا خداوند آنچه خواهد ميان ما حكم كند!». و چون حسين عليه‏السلام به مكّه در آمد، شب جمعه، سوم شعبان بود و هنگام وارد شدن به آن جا اين آيه را مى‏خواند [كه دنبال آيه گذشته است]: «و چون روى آورد به سوى [شهر]مدين، گفت: اميد است كه پروردگار من، رهبرى‏ام كند به راه راست». سپس در مكّه فرود آمد و مردم مكّه [كه از آمدن آن حضرت باخبر شدند]به خانه او رو آورده، به ديدنش مى‏آمدند و رفت و آمد مى‏كردند، و هر كه از بزرگان و مردم شهرها در آن جا بود، به نزد آن حضرت آمدند، و پسر زبير در مكّه، پيوسته كنار خانه كعبه به نماز و طواف مشغول بود، و به همراه مردم، به ديدن حسين عليه‏السلام مى‏آمد، و گاهى دو روز پشت سر هم و گاهى دو روز يك بار؛ ولى بودن آن حضرت در مكّه از همه كس بر او گران‏تر بود؛ زيرا دانسته بود كه تا حسين عليه‏السلام در مكّه هست، مردم حجاز با او بيعت نخواهند كرد، و رغبت مردم به پيروى از حسين عليه‏السلام، بيشتر و مقامش والاتر است.

[نامه‏هاى اهل كوفه و فرستادن آن حضرت مسلم بن عقيل را به كوفه]

[از آن سو] چون خبر هلاكت معاويه به مردم كوفه رسيد، در باره يزيد به جستجو پرداختند و خبر بيعت نكردن حسين عليه‏السلام به گوش ايشان رسيد، و همچنين امتناع پسر زبير از بيعت و رفتن آن دو را به مكّه دانستند. شيعيان كوفه در خانه سليمان بن صُرَد خُزاعى، انجمن كردند و خبر هلاكت معاويه را به گوش همگان رساندند، پس حمد و ثناى خداى را به جا آوردند. سليمان بن صُرَد، از آن ميان گفت: «همانا معاويه به هلاكت رسيده و حسين از بيعت با بنى اميه، خوددارى كرده است، و شما شيعيان او و شيعيان پدرش هستيد. پس اگر او را يارى مى‏دهيد و با دشمنانش مى‏جنگيد و در راه او را از دادن جان دريغ نداريد، به آن حضرت بنويسيد و آمادگى خود را به او اعلام داريد، و اگر از پراكندگى و سستى در يارى او بيم داريد، او را گول نزنيد؟». گفتند: نه، ما با دشمن او خواهيم جنگيد و در راه او جان‏فشانى خواهيم كرد، گفت: «پس براى دعوت، نامه به آن حضرت بنويسيد»، و نامه بدين مضمون به آن حضرت نوشتند:

«بِسْمِ اللّه‏ِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. نامه‏اى است به حسين بن على عليه‏السلام از سليمان بن صُرَد، و مسيّب بن نجية و رفاعة بن شداد بجلى، و حبيب بن مظاهر، و شيعيان با ايمان او و


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
334

ولمّا دخل الحسين مكّة كان دخوله إليها ليلة الجمعة لثلاث مضين من شعبان، ۲ / ۳۶

دخلها وهو يقرأ: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن يَهْدِيَنِى سَوَاءَ السَّبِيلِ» ثمّ نزلها وأقبل أهلها يختلفون إليه، ومَن كان بها مِن المعتمرين وأهل الآفاق، وابن الزبير بها قد لزم جانب الكعبة، فهو قائم يصلّي عندها ويطوف، ويأتي الحسين عليه‏السلام فيمن يأتيه، فيأتيه اليومين المتواليين، ويأتيه بين كلّ يومين مرّة، وهو أثقل خلق اللّه‏ على ابن الزبير، قد عرف أنّ أهل الحجاز لا يبايعونه ما دام الحسين عليه‏السلام في البلد، وأنّ الحسين أطوع في الناس منه وأجلّ.

وبلغ أهل الكوفة هلاك معاوية فأرجفوا بيزيد، وعرفوا خبر الحسين عليه‏السلام وامتناعه من بيعته، وما كان من ابن الزبير في ذلك، وخروجهما إلى مكّة، فاجتمعت الشيعة بالكوفة في منزل سليمان بن صرد، فذكروا هلاك معاوية، فحمدوا اللّه‏ عليه، فقال سليمان:

إنّ معاوية قد هلك، وإنّ حسيناً قد تقبّض۱ على القوم ببيعته، وقد خرج إلى مكّة، وأنتم شيعته وشيعة أبيه، فإن كنتم تعلمون أنّكم ناصروه ومجاهدو عدوّه فأعلموه، وإن خفتم الفشل والوهن فلا تغرّوا الرجل في نفسه، قالوا: لا، بل نقاتل عدوّه، ونقتل أنفسنا دونه.

قال: فكتبوا:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم

۲ / ۳۷

للحسين بن عليّ عليهماالسلام، من سليمان بن صرد، والمسيّب بن نجبة، ورفاعة بن شداد، وحبيب بن مظاهر، وشيعته من المؤمنين والمسلمين من أهل الكوفة: سلام

1.. تقبّض ببيعته : توقّف وانزوي بها ولم يعطهم إيّاها اُنظر : لسان العرب : ج ۷ ص ۲۱۵ (قبض» .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 7988
صفحه از 726
پرینت  ارسال به