333
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

[خروج از مدينه و آمدن به مكّه معظمه]

پس حضرت در همان شب ـ كه شب يك‏شنبه بيست و هشتم رجب بود ـ از مدينه به سوى مكّه رهسپار شد، و فرزندان و برادرزادگان و برادرانش نيز با بيشتر خاندانش همراه او بودند جز برادرش محمّد بن حنفيه ـ رحمة اللّه‏ عليه ـ كه چون تصميم آن حضرت را بر بيرون رفتن از مدينه دانست، ولى نمى‏دانست به كجا خواهد رفت، عرض كرد: «اى برادر! تو محبوب‏ترين مردمانى در نزد من و دشوارترين ايشانى بر من [يعنى مصيبتى كه به تو روآور شود، از مصيبت هر كس بر من دشوارتر است] و من نصيحت خود را اندوخته نكرده‏ام براى هيچ كس جز براى تو، و تو شايسته‏ترى به نصيحت [و خيرخواهى. اكنون مى‏گويم:] از بيعت كردن با يزيد بن معاويه و هم‏چنين از شهرها تا آن جا كه مى‏توانى دورى كن. سپس فرستادگان خود را به سوى مردم گسيل دار و آنان را به سوى خويش دعوت كن. پس اگر مردم گردن نهادند و با تو بيعت كردند، سپاس خداى را بر اين نعمت به جاى آر، و اگر بر ديگرى جز تو گرد آمدند، خداوند بدان وسيله از دين و عقل تو نكاهد و مروّت و برترى تو را از ميان نبرد [يعنى اگر هم دعوتت را نپذيرند، زيانى به تو نخواهد رسيد]؛ ولى من بر تو انديشناك و ترسانم از اين كه به شهرى از اين شهرها درآيى و مردم در باره تو دو دسته شوند: گروهى به سود تو و گروهى به زيان تو و در ميان ايشان جنگ درگير شود. در آن هنگام، تو نخستين كسى باشى كه هدف نيزه‏ها قرارگيرى، و آن هنگام است كه بهترينِ همه امّت از نظر خود و پدر و مادر، خونش از همه آنان ضايع‏تر و خاندانش از همگان خوارتر گردد». حسين عليه‏السلام به او فرمود: «اى برادر! پس به كجا بروم؟». عرض كرد: به مكّه برو. پس اگر در آن جا آسوده‏خاطر بودى و خانه اطمينان‏بخشى براى تو بود كه همان جا باش، و اگر نتوانستى در آن جا بمانى، به ريگزارها و قُلّه‏هاى كوه پناه مى‏برى، و از شهرى به شهرى در مى‏آيى تا بنگرى كه سرانجام كار مردم به كجا مى‏كشد و به راستى انديشه و رأى تو چون به كارى رو آورى، از همگان نيكوتر و بهتر است».

حسين عليه‏السلام فرمود: «اى برادر! به حقيقت، خيرخواهى و دلسوزى كردى و من اميدوارم كه رأى تو محكم و با موفّقيت قرين باشد».

حسين عليه‏السلام به سوى مكّه ره‏سپار شد و اين آيه را مى‏خواند: «[موسى از سرزمين مصر] بيرون رفت هراسان و چشم به راه، و گفت: پروردگارا! نجاتم ده از گروه ستمكاران» و راه [متعارف و جاده] بزرگ را در پيش گرفت. خاندان آن حضرت گفتند: اگر از بى‏راهه


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
332

تلك الليلة عنه ولم يلحّوا عليه، فخرج عليه‏السلام من تحت ليلته ـ وهي ليلة الأحد ليومين بقيا من رجب ـ متوجّهاً نحو مكّة ومعه بنوه وإخوته وبنو أخيه وجلّ أهل بيته إلاّ محمّد بن الحنفية (رضوان اللّه‏ عليه) فإنّه لمّا علم عزمه على الخروج عن المدينة لم يدرِ أين يتوجّه، فقال له:

يا أخي، أنت أحبّ الناس إليَّ وأعزّهم عليَّ، ولست أدّخر النصيحة لأحد من الخلق إلاّ لك وأنت أحقّ بها، تَنَحَّ ببيعتك عن يزيد بن معاوية وعن الأمصار ما استطعت، ثمّ ابعث رسلك إلى الناس فادعهم إلى نفسك، فإن تابعك الناسُ وبايعوا ۲ / ۳۵

لك حمدت اللّه‏ على ذلك، وإن أجمع الناسُ على غيرك لم ينقص اللّه‏ بذلك دينك ولا عقلك، ولا تذهب به مروءتك ولا فضلك، إنّي أخاف أن تدخل مصراً من هذه الأمصار فيختلف الناس بينهم، فمنهم طائفة معك واُخرى عليك، فيقتتلون فتكون أنت لأوّل الأسنّة، فإذا خير هذه الاُمّة كلّها نفساً وأباً واُمّاً أضيعها دماً وأذلّها أهلاً.

فقال له الحسين عليه‏السلام: فأين أذهب يا أخي؟

قال: انزل مكّة، فإن اطمأنّت بك الدار بها فسبيل ذلك، وإن نبت بك لحقت بالرمال وشعف الجبال، وخرجت من بلد إلى بلد، حتّى تنظر ما يصير أمر الناس إليه، فإنّك أصوب ما تكون رأياً حين تستقبل الأمر استقبالاً.

فقال: يا أخي، قد نصحت وأشفقت، وأرجو أن يكون رأيك سديداً موفّقاً.

فسار الحسين عليه‏السلام إلى مكّة وهو يقرأ: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»۱، ولزم الطريق الأعظم، فقال له أهل بيته: لو تَنَكَّبت الطريق الأعظم كما صنع ابن الزبير؛ لئلاّ يلحقك الطلب، فقال: لا واللّه‏، لا اُفارقه حتّى يقضي اللّه‏ ما هو قاض.

1.. القصص: ۲۱ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 7563
صفحه از 726
پرینت  ارسال به