309
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

بودم، دلم مى‏خواست از او جدا نشوم، تا با وى كشته شوم. به خدا چيزى كه مرا تسكين مى‏دهد و غمشان را آسان مى‏كند، همين است كه با برادرم و عموزاده‏ام كشته شده‏اند، و يارى او كرده‏اند و با وى ثبات ورزيده‏اند». گويد: آن گاه روى به حاضران كرد و گفت: «حمد خداى، به خدا كشته شدن حسين براى من گران بود. اگر دستانم او را يارى نكرد، دو پسرم يارى‏اش كردند».

گويد: و چون مردم مدينه از كشته شدن حسين خبر يافتند، دختر عقيل بن ابى طالب، همراه زنان همدل خويش با سر برهنه بيامد، در جامه خويش مى‏پيچيد و شعرى مى‏خواند به اين مضمون:

چه خواهيد گفت؟ اگر پيمبر به شما بگويد:

شما كه آخر امّت‏ها بوديد

از پس من با خاندانم و كسانم چه كرديد؟

بعضى‏شان اسير شدند و بعضى ديگر در خون غلطيدند.

عوانه گويد: عبيد اللّه‏ بن زياد از آن پس كه حسين را كشته بود، به عمر بن سعد گفت: «اى عمر! نامه‏اى كه براى تو در باره كشتن حسين نوشته بودم كجاست؟». گفت: «دستور تو را به كار بستم و نامه گم شد». گفت: «بايد آن را بيارى». گفت: «گم شده». گفت: «به خدا بايد بيارى». گفت: «به خدا مانده است كه در مدينه به عذرجويى براى پيرزنان قريش خوانده شود. به خدا در باره حسين چندان تو را اندرز دادم كه اگر به پدرم سعد بن ابى وقّاص داده بودم، حقّ وى را ادا كرده بودم».

عثمان بن زياد، برادر عبيد اللّه‏ گفته بود: «به خدا راست گفت! دلم مى‏خواست در بينىِ هر يك از بنى زياد تا به روز رستاخيز، حلقه مهارى بود؛ امّا حسين كشته نشده بود». گويد: به خدا عبيد اللّه‏ بر اين گفته وى اعتراض نكرد!

عمرو بن عكرمه گويد: صبحگاه روز كشته شدن حسين در مدينه، يكى از غلامان ما مى‏گفت: ديشب شنيدم كه بانگزنى بانگ مى‏زد و شعرى به اين مضمون مى‏خواند:

اى كسانى كه از روى جهالت حسين را كشتيد،

خبردار، از عذاب و عقوبت!

همه اهل ايمان، از پيمبر و فرشته و ديگران،

شما را لعنت مى‏كنند.


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
308

إلاّ اُفارقه حتّى اُقتل معه، واللّه‏، إنه لممّا يسخي بنفسي عنهما، ويهوّن عليّ المصاب بهما، أنّهما اُصيبا مع أخي وابن عمّي مواسيين له، صابرين معه، ثمّ أقبل على جلسائه فقال: الحمد للّه‏ عز و جل على مصرع الحسين، إلاّ تكن آست حسيناً يدي، فقد آساه ولدي.

قال: ولمّا اُتي أهل المدينة مقتل الحسين خرجت ابنة عقيل بن أبي طالب ومعها نساؤا، وهي حاسره تلوي بثوبها وهي تقول:

۵ / ۴۶۷

ما ذا تَقولونَ إن قالَ النبيُّ لَكُم

ماذا فَعَلتُم وأَنتُم آخرُ الاُممِ

بِعِترَتي وبِأَهلي بَعدَ مُفتقدِي

مِنهُم اُسارى ومِنهُم ضُرِّجوا بِدَمِ!

قال هشام: عن عوانة، قال: قال عبيد اللّه‏ بن زياد لعمر بن سعد بعد قتله الحسين: يا عمر، أين الكتاب الذي كتبت به إليك في قتل الحسين؟

قال: مضيت لأمرك وضاع الكتاب، قال: لتجيئنّ به! قال: ضاع، قال: واللّه‏، لتجيئني به! قال: ترك واللّه‏ يقرأ على عجائز قريش اعتذاراً إليهنّ بالمدينة، أما واللّه‏، لقد نصحتك في حسين نصيحة لو نصحتها أبي سعد بن أبي وقاص كنت قد أدّيت حقّه.

قال عثمان بن زياد أخو عبيد اللّه‏: صدق واللّه‏، لوددت أنّه ليس من بني زياد رجل إلاّ وفي أنفه خزامة إلى يوم القيامة وأنّ حسيناً لم يقتل، قال: فو اللّه‏، ما أنكر ذلك عليه عبيد اللّه‏.

قال هشام: حدّثني بعض أصحابنا، عن عمرو بن أبي المقدام، قال:

حدّثني عمرو بن عكرمة، قال: أصبحنا صبيحة قتل الحسين بالمدينة، فإذا مولى لنا يحدّثنا، قال: سمعت البارحة منادياً ينادي وهو يقول:

أَيُّها القاتِلونَ جَهلاً حسيناً

أَبِشروا بالعَذابِ والتَنكيلِ

كُلُّ أَهلِ السماءِ يَدعو عَلَيكُمُ

مِن نبيّ وملاكٍ وقَبيلِ

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 8234
صفحه از 726
پرینت  ارسال به