21
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

آن طلوع و غروب مى‏كند ـ از آن من باشد، امّا حسين را كشته باشم! سبحان اللّه‏! حسين را بكُشم كه مى‏گويد بيعت نمى‏كنم؟! كسى كه به سبب خون حسين به حسابش كِشند، به روز رستاخيز به نزد خدا اعمال نيكش ناچيز باشد». مروان بدو گفت: «اگر رأى تو چنين است، آنچه كردى به جا كردى». اين را مى‏گفت؛ امّا رأى او را نپسنديده بود.

گويد: امّا ابن زبير گفت: «هم‏اكنون مى‏آيم». آن گاه به خانه خود رفت و آن جا بماند. وليد از پى او فرستاد و معلوم شد كه در جمع ياران خويش در امان است. پس فرستادگان پياپى [به دنبالش] فرستاد.

حسين گفته بود: دست بدار تا بنگرى و بنگريم و بينديشى و بينديشيم.

ابن زبير گفت: «شتاب مكنيد! مهلتم دهيد»؛ امّا آن شب به آنها اصرار بسيار كردند. امّا سختگيرى نسبت به حسين، كمتر بود.

وليد، غلامان خويش را پيش ابن زبير فرستاد. پس ناسزا گفتند و بانگ زدند كه: اى پسر زن كاهلى! به خدا يا پيش امير بيا و گر نه تو را مى‏كشد! همه روز و شب نخستين را چنين به سر كرد و مى‏گفت: «هم‏اكنون مى‏آيم، شتاب مكنيد تا كس پيش امير فرستم كه رأى و دستور او را بداند». جعفر بن زبير، برادر عبد اللّه‏، كس پيش وليد فرستاد و گفت: «خدايت رحمت كند! از عبد اللّه‏ دست بدار كه از بسيارى فرستادگان او را به وحشت افكنده‏اى. إن شاء اللّه‏ فردا پيش تو مى‏آيد! به فرستادگان خويش بگو از پيش ما بروند».

گويد: وليد كس فرستاد و آنها برفتند. ابن زبير در پناه شب برون شد. همراه برادر خويش جعفر بود كه سومى با آنها نبود و از بيم تعقيب شدن از راه بزرگ (اصلى) دورى گرفت و از راه فرعى، سوى مكّه رفت.

صبحگاهان، وليد كس فرستاد، معلوم شد كه ابن زبير برون شده. مروان گفت: «به خدا سوى مكّه رفته! كسان از پى وى فِرِست».

گويد: وليد، سوارى از وابستگان بنى اميّه را با هشتاد سوار بفرستاد كه به جستجو رفتند؛ امّا به او دست نيافتند و باز گشتند و همه روز تا شب به جستجوى


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
20

حسيناً، سبحان اللّه‏! أقتل حسيناً أن قال: لا اُبايع؟! واللّه‏، إنّي لا أظنّ امرءاً يحاسب بدم حسين لخفيف الميزان عند اللّه‏ يوم القيامة.

فقال له مروان: فإذا كان هذا رأيك فقد أصبت فيما صنعت، يقول هذا له وهو غير الحامد له على رأيه.

وأمّا ابن الزبير، فقال: الآن آتيكم، ثمّ أتى داره فكمن فيها، فبعث الوليد إليه فوجده مجتمعاً في أصحابه متحرّزاً، فألحّ عليه بكثرة الرسل والرجال في أثر الرجال.

فأمّا حسين فقال: كفّ حتّى تنظر وننظر، وترى ونرى.

وأمّا ابن الزبير فقال: لا تعجلوني فإنّي آتيكم، أمهلوني، فألحّوا عليهما عشيّتهما تلك كلّها وأوّل ليلهما، وكانوا على حسين أشدّ إبقاء.

وبعث الوليد إلى ابن الزبير موالي له فشتموه وصاحوا به: يا بن الكاهلية، واللّه‏، لتأتينّ الأمير أو ليقتلنّك، فلبث بذلك نهاره كلّه وأوّل ليله يقول: الآن أجيء، فإذا استحثّوه قال: واللّه‏، لقد استربت بكثرة الإرسال، وتتابع هذه الرجال، فلا تعجلوني حتّى أبعث إلى الأمير من يأتيني برأيه وأمره، فبعث إليه أخاه جعفر بن الزبير، فقال: رحمك اللّه‏! كفّ عن عبداللّه‏، فإنّك قد أفزعته وذعرته بكثرة رسلك، وهو آتيك غداً إن شاء اللّه‏، فَمُر رسلَكَ فلينصرفوا عنّا، فبعث إليهم فانصرفوا، وخرج ابن الزبير من ۵ / ۳۴۱

تحت الليل، فأخذ طريق الفرع هو وأخوه جعفر، ليس معهما ثالث، وتجنّب الطريق الأعظم مخافة الطلب، وتوجّه نحو مكّة.

فلمّا أصبح بعث إليه الوليد فوجده قد خرج، فقال مروان: واللّه‏، إن أخطأ مكّة، فسرّح في أثره الرجال، فبعث راكباً من موالي بني اُميّه في ثمانين راكباً، فطلبوه فلم يقدروا عليه، فرجعوا، فتشاغلوا عن حسين بطلب عبداللّه‏ يومهم ذلك حتّى أمسوا،

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 8336
صفحه از 726
پرینت  ارسال به