123
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

سوى مِنا روان بودند.

گويند: حسين بر خانه خدا و ميان صفا و مروه طواف كرد و چيزى از موى خود را چيد و احرام عمره بگذاشت. آن گاه سوى كوفه روان شد و ما با كسان سوى منا رفتيم.

ابو سعيد عقيصى به نقل از يكى از ياران خويش گويد: حسين بن على را ديدم كه در مكّه با عبد اللّه‏ بن زبير ايستاده بود. ابن زبير به او گفت: «اى پسر فاطمه! نزديك بيا» و حسين، گوش به او فرا داد كه آهسته با وى سخن كرد.

گويد: آن گاه حسين روى به ما كرد و گفت: «مى‏دانيد ابن زبير چه مى‏گويد؟». گفتيم: «خدا ما را فداى تو كند! نمى‏دانيم». گفت: «مى‏گويد در اين مسجد بمان تا مردم را بر تو فراهم كنم». گويد: آن گاه حسين گفت: «به خدا اگر يك وجب بيرون از مسجد كشته شوم، بهتر از آن مى‏خواهم كه يك وجب داخل آن كشته شوم! به خدا اگر در سوراخ يكى از خزندگان باشم، بيرونم مى‏كشند تا كار خودشان را انجام دهند! به خدا به من تعدّى مى‏كنند چنان‏كه يهودان به روز شنبه تعدّى كردند!».

عقبة بن سمعان گويد: وقتى حسين از مكّه در آمد، فرستادگان عمرو بن سعيد بن عاص به سالارى يحيى بن سعيد، راه او را گرفتند و گفتند: «بازگرد، كجا مى‏روى؟». گويد: امّا حسين مقاومت كرد و روان شد و دو گروه به دفع همديگر پرداختند و تازيانه‏ها به كار افتاد. حسين و ياران وى به سختى مقاومت كردند. پس از آن، حسين عليه‏السلام به راه خويش رفت كه بر او بانگ زدند: «اى حسين! مگر از خدا نمى‏ترسى، از جماعت برون مى‏شوى و ميان اين امّت، تفرقه مى‏آورى؟».

حسين، گفتار خدا عز و جل را خواند كه: «عمل من خاص من است، و عمل شما خاص شماست و شما از عملى كه من مى‏كنم، بيزاريد و من نيز از اعمالى كه شما مى‏كنيد، بيزارم».

گويد: آن گاه حسين برفت تا به تنعيم رسيد و كاروانى را آن جا ديد كه از يمن مى‏آيد و بحير بن ريسان حميرى كه از جانب يزيد، عامل يمن بود براى وى فرستاده


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
122

دعاء الناس رائحين متوجّهين إلى منى عند الظهر.

قالا: فطاف الحسين بالبيت وبين الصفا والمروة، وقصّ من شعره، وحلّ من عمرته، ثمّ توجّه نحو الكوفة، وتوجّهنا نحو الناس إلى منى.

قال أبو مخنف: عن أبي سعيد عقيصى، عن بعض أصحابه، قال: سمعت الحسين بن عليّ وهو بمكّة وهو واقف مع عبداللّه‏ بن الزبير، فقال له ابن الزبير: إليَّ يا بن فاطمة، فأصغي إليه، فسارّه، قال: ثمّ التفت إلينا الحسين فقال: أ تدرون ما يقول ابن الزبير؟ فقلنا: لا ندري، جعلنا اللّه‏ فداك! فقال: قال: أقم في هذا المسجد أجمع لك الناس.

ثمّ قال الحسين:

و اللّه‏، لأن اُقتل خارجاً منها بشبر أحبّ إليّ من أن اُقتل داخلاً منها بشبر، وأيم اللّه‏، لو كنت في جحر هامّة من هذه الهوامّ لاستخرجوني حتّى يقضوا فيَّ حاجتهم، وو اللّه‏، ليَعتدُنّ عليَّ كما اعتدت اليهود في السبت.

قال أبو مخنف: حدّثني الحارث بن كعب الوالبي، عن عقبة بن سمعان، قال: لمّا خرج الحسين من مكّة اعترضه رسل عمرو بن سعيد بن العاص، عليهم يحيى بن سعيد، فقالوا له: انصرف، أين تذهب؟ فأبى عليهم ومضى، وتدافع الفريقان، فاضطربوا بالسياط، ثمّ إنّ الحسين وأصحابه امتنعوا امتناعاً قويّاً، ومضى الحسين عليه‏السلام على وجهه، فنادوه: يا حسين، ألا تتّقي اللّه‏ تخرج من الجماعة، وتفرّق بين هذه الاُمّة؟! فتأوّل حسين قول اللّه‏ عز و جل: «لِّى عَمَلِى وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُم بَرِيء‌ونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِى‏ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ»۱.

قال: ثمّ إنّ الحسين أقبل حتّى مرّ بالتنعيم، فلقى بها عيراً قد أقبل بها من اليمن، بعث بها بحير بن ريسان الحميري إلى يزيد بن معاوية وكان عامله على اليمن

1.. يونس : ۴۱ .

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 11397
صفحه از 726
پرینت  ارسال به