115
دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم

برون شد. عيسى بن يزيد گويد: مختار بن ابى عبيد و عبد اللّه‏ بن حارث، با مسلم قيام كرده بودند. مختار با پرچم سبز قيام كرده بود و عبد اللّه‏ با پرچم سرخ. خود او نيز جامه سرخ داشت. مختار، پرچم خويش را بر در عمرو بن حريث كوفت و گفت: «آمده‏ام كه عمرو را حفاظت كنم».

گويد: اشعث و قعقاع بن شور و شبث بن ربعى، آن شب كه مسلم سوى قصر ابن زياد آمده بود، با وى و يارانش سخت بجنگيدند. شبث مى‏گفت: «صبر كنيد تا شب در آيد و پراكنده شوند». قعقاع به او گفت: «راه فرار را بر مردم بسته‏اى؛ راه بده تا بروند». گويد: عبيد اللّه‏ دستور داد، مختار و عبد اللّه‏ بن حارث را بجويند و براى آوردنشان چيزى معيّن كرد، كه چون بياوردندشان زندانى شدند.

حركت حسين عليه‏السلام به سوى كوفه

در همين سال، حسين از مكّه در آمد و راه كوفه گرفت.

سخن از رفتن حسين عليه‏السلام سوى كوفه و حوادثى كه در اثناى آن بود

عمرو بن عبد الرحمان مخزومى گويد: وقتى نامه‏هاى مردم عراق به حسين رسيد و آماده حركت شد، در مكّه پيش وى رفتم و حمد خداى گفتم و ثناى او كردم و گفتم: «امّا بعد، اى پسر عمو! پيش تو آمدم كه چيزى به عنوان اندرز با تو بگويم. اگر مرا نيكخواه مى‏دانى، بگويم و گر نه از گفتن آنچه مى‏خواهم، چشم بپوشم». گفت: «بگوى كه به خدا تو را بدعقيده و دل‏بسته چيز و كار زشت نمى‏پندارم».


دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
114

خرج فيه مسلم بن عقيل.

و ذكر هارون بن مسلم، عن عليّ بن صالح، عن عيسى بن يزيد، أنّ المختار بن أبي عبيد وعبداللّه‏ بن الحارث بن نوفل كانا خرجا مع مسلم، خرج المختار براية خضراء، وخرج عبداللّه‏ براية حمراء، وعليه ثياب حمر، وجاء المختار برايته فركزها على باب عمرو بن حريث، وقال: إنّما خرجت لأمنع عمراً، وأنّ ابن الأشعث والقعقاع بن شور وشبث بن ربعي قاتلوا مسلماً وأصحابه عشيّة سار مسلم إلى قصر ابن زياد قتالاً شديداً، وأنّ شبثاً جعل يقول: انتظروا بهم الليل يتفرّقوا، فقال له القعقاع: إنّك قد سددت على الناس وجه مصيرهم، فأفرج لهم ينسربوا، وأنّ عبيد اللّه‏ أمر أن يطلب المختار وعبداللّه‏ بن الحارث، وجعل فيهما جعلاً، فاُتي بهما فحبسا.

۵ / ۳۸۲

ذكر مسير الحسين إلى الكوفة

وفي هذه السنة كان خروج الحسين عليه‏السلام من مكّة متوجّهاً إلى الكوفة.

ذكر الخبر عن مسيره إليها وما كان من أمره في مسيره ذلك:

قال هشام عن أبي مخنف: حدّثني الصقعب بن زهير، عن عمر بن عبد الرحمن بن الحارث بن هشام المخزومي، قال: لمّا قدمت كتب أهل العراق إلى الحسين وتهيّأ للمسير إلى العراق، أتيته فدخلت عليه وهو بمكّة، فحمدت اللّه‏ وأثنيت عليه، ثمّ قلت:

أمّا بعد؛ فإنّي أتيتك يا بن عمّ لحاجة اُريد ذكرها لك نصيحة، فإن كنت ترى أنّك تستنصحني و إلاّ كففت عمّا اُريد أن أقول. فقال: قُل، فو اللّه‏، ما أظنّك بسيّئ الرأي، ولا هو للقبيح من الأمر والفعل.

  • نام منبع :
    دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن و حديث - جلد پانزدهم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    16
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    اول
تعداد بازدید : 7173
صفحه از 726
پرینت  ارسال به