دراز نويسى و تفصيل چيست؟ بنويس: امّا بعد، حمد خدايى را كه حقّ امير مؤمنان را گرفت و زحمت دشمن وى را از پيش برداشت. امير مؤمنان را كه خدايش مكرّم بدارد، خبر مىدهم كه مسلم بن عقيل، به خانه هانى بن عروه مرادى پناه برده بود و من خبرگيران بر آنها گماشتم و مردانْ ميانشان فرستادم و حيله كردم تا آنها را بياوردم و خدا آنها را به دست من داد كه پيش آوردمشان و گردنهاشان را زدم. اينك سرهايشان را همراه هانى بن ابى حيّه همدانى و زبير بن اروح تميمى براى تو فرستادم. اين دو كس، شنوا و مطيع و نيكخواه اند. امير مؤمنان هر چه مىخواهد از آنها بپرسد كه مطيع و راستگو و بافهم و درستكارند. و السلام».
گويد: يزيد براى وى نوشت: «امّا بعد، چنان بودهاى كه مىخواستهام. دورانديشانه عمل كردهاى و دليرانه اقدام كردهاى. لياقت و كفايتْ نشان دادهاى و انتظارى را كه از تو داشتم بر آوردهاى و رأى مرا در باره خويش تأييد كردهاى. دو فرستاده تو را پيش خواندم و از آنها پرسش كردم و محرمانه سخن كردم و رأى و فضلشان را چنان يافتم كه نوشته بودى. با آنها نيكى كن.
خبر يافتهام كه حسين بن على، راه عراق گرفته. ديدگاهها و پادگانها بِنه. مراقب مردم مشكوك باش و به صِرف تهمت بگير؛ امّا كسى را كه با تو نجنگيده مكش و هر چه رخ مىدهد براى من بنويس. درود بر تو باد و رحمت خداى».
عون بن ابى جحيفه گويد: قيام مسلم بن عقيل در كوفه به روز سهشنبه، هشت روز رفته از ذى حجّه سال شصتم بود. و به قولى به روز چهارشنبه، هفت روز پس از عرفه و يك روز پس از برون شدن حسين از مكّه به آهنگ كوفه بود، به سال شصتم.
گويد: برون شدن حسين از مدينه به آهنگ مكّه، روز شنبه دو روز مانده از رجب سال شصتم بود. شب جمعه، سه روز رفته از شعبان به مكّه رسيد و همه شعبان و رمضان و شوّال و ذى القعده را در مكّه به سر بُرد. آن گاه هشت روز رفته از ذى حجّه به روز سه شنبه، روز ترويه، همان روز كه مسلم بن عقيل قيام كرده بود، از مكّه